چاپ ارسال به دوست |
اعتکاف
اعتکاف
1
مقدمه
مقدمه
انسان اين اشرف موجودات، در پي دستيابي به کمال، به دنبال انتخاب است و اعتکاف انتخابي نيکوست، انتخاب همنشيني با قدسيان و فرشته خويان. معتکف، با پيوندي محکم و ناگستني با مبدأ هستي، در پي قرابت با محبوب، با چشيدن طعم شيرين وصل، چشمه سار جان را از زلال حضور، لبريز مي سازد و با خطاب "ارجِعي اِلي رَبّکَ" به منزلگاه دوست مي شتابد و با او خلوتي معنوي را مي آزمايد. اعتکاف سنت اسلام است، سنت اسلام ناب محمدي. عاشقان واله و شيدا، در سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، پرده نشين وادي سلامت گشته و در کوثر بخشايش جان و تن شسته و صورت و سيرت از پليدي و رذيلت مي زدايند. مؤمنان در اين ايام، مرغ جان را در حريم امن دوست به پرواز آورده و با دلي و با دلي لبريز از ذکر و دعا، به ضيافت رب الارباب بار يافته و سر بر آن آستان بي نياز مي سايند و .... تا يار که را خواهد و توفيق که را باشد.
اعتکاف
2
راهي به سوي دوست
پيشگفتار
هرگز نمي توان ارزش همه زمانها را برابر دانست، چنان که نمي توان همه مکانها را برابر شمرد. برخي زمانها و مکانها ارزشي والا دارند. ماه رجب ارزشمند است، ماه سلوک و زدودن زنگارهاي شيطاني از آيينه دل است؛ ماه ولايت و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است؛ ماه رجب گاهِ اعتکاف است. در اين ماه، که هنگامه تحول است، عاکفان کوي دوست، با حضور در صحن و سراي دوست، پله هاي سوک را پيموده و پله پله به خدا نزديکتر مي شوند. معتکف روزه اش، نمازش، حضورش در مسجد و ديگر اعمالش مايه تقرب است. در خانه دوست، سفره ايي از مغفرت و بخشايش گسترده شده و عاکف با صيقل روح و روان، زنگار گناه از دل مي زدايد و مهياي ضيافت بزرگ در ماه وصال مي گردد. ماهي که عشاق از سفره پرفيض الهي، لقمه هاي راز بر مي چينند و عطر قرآن از ژرفاي دل بار يافتگان، مشام جان را مي نوازد. اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آميزه اي است از اين دو و نيازمند پرورش در ابعاد وجودي خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نيازمند نيايش است، مناجاتي شيرين و زيبا، هم کلامي موجودي ضعيف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخيز، راز و نياز زيباترين هنر آدمي است. غفلت بد است در برخي موارد بدتر؛ جريان زمان در گذر است و با از دست دادن آهي ماند و افسوسي که به هيچ نيرزد. انسان دشمني دارد در اوج حيله گري، با چنين دشمني هشياري بايد و سرعت در خيرات؛ زمان اعتکاف است. خالق مهربان قرب خلايق مي طلبد. در فکر پرورش روح و روان انسان است و مقررات ديني را تشريع مي کند. تنوع عبادات به دليل نيازهاي گوناگون انساني است، هر عبادتي جوابگوي نيازي از اوست. نماز، زنگار غفلت از روان مي زدايد و صيقل روح و روان است. در روزه، پالايشگاه خلوص و نردبان صعود است. روزه دار پرواز در آسمان عبادت و عبوديت را مي آزمايد و آيينه قلبش را نورستان خدايي مي کند. حج، شرکت در آزمون الهي و قطع تعلقات و دلبستگي دنيوي است. عبادات مالي؛ چون خمس و زکات و صدقات، دميدن روح ايثار و گذشت در وجود آدمي است. اما اعتکاف، آميزه اي از چند عبادت با فضيلت است. روزه که خود عبادتي ارزشمند است شرط اعتکاف است. حضور در مسجد و خواندن نماز هم شرط آن است. عاکف سه روز در مسجد جامع مقيم مي گردد و جز براي ضروريات، کوي دوست را ترک نمي گويد. خود را از حلال باز مي دارد تا با تمرين بندگي، جهاد با نفس را بيازمايد. اعتکاف عهد مودّت و ميثاق مجدد با پروردگار است. در فضيلت اعتکاف اين بس که معادل طواف کعبه و همتاي رکوع و سجود است. خداي منّان مي فرمايد: "... وَ عَهَدنا اِلي ابراهيمَ وَ اِسمعيلَ اَن طَهّرا بَيتي لِلطّائِفينَ وَ العاکِفينَ وَ الرُکّعِ السُجود؛ و ما به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم که خانه مرا براي طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگي تطهير کنند." اساساً ارزش آدمي را عملش مي رساند. معتکف انساني بزرگ و شريف است به اندازه شرافت و فضل عملش، مقدس اردبيلي يگانه زمان در علم و عمل در شرافت و فضيلت اعتکاف گويد: مبادا کسي گمان کند که اعتکاف مقدمه عبادتي ديگر است. کسي که با طهارت و در حال روزه در مسجد مقيم مي شود و تعهد قربت در اعتکاف مي نمايد، اين عمل عبادت است. اعتکاف عبادتي مستقل است به مثابه حج و عمره و روزه و نماز و هر عبادت مستقل ديگر. و ايام بيض در پيش است زمان عرشي شدن فرشيان؛ اعتکاف با همه فضيلتش، زن و مرد را به خود مي خواند، انسان را مي خواند تا در دنياي هاي و هوي و دود و دم، معراج انسانيت را به تماشا بنشينيم. فرصت طلايي عمر در پيش است و ايام در گذر؛ پس همتي بايد تا با حضوري سبز از همسفران کوي دوست بگرديم.
اعتکاف
3
انسان، خسته و اسير
انسان، خسته و اسير
در اين فصل، روح هستي شناس انسان، که در پي خداشناسي و خودشناسي است و بيماري خود فراموشي و عوامل دروني و بيروني آن را مورد بررسي قرار مي دهيم تا بستر مناسب براي مباحث آينده فراهم آيد.
در فراسوي بودن
آيا مسأله، بودن يا نبودن انسان است؟ "اَلمَوتُ اولي مِن رُکوب العار ؛ نيستي و مرگ بهتر از زندگاني ننگين است." (امام حسين (ع).) بار ديگر، خورشيد از پس استراحتي نه چندان طولاني، سر از افق بيرون مي آورد و مرا مي خواند که: برخيز، وقت بيداري است. از بهر چه اين تکرار بي انتهاي خواب و بيداري؟ اين رفتن و آمدن ماه و خورشيد؟ من از اعماق زمان آمده ام، از ژرفاي بي انتهاي بودن، آيا واقعا مسأله بودن يا نبودن است، بودني که از نيستي آمده و باز به نيستي مي گرايد؟ بودنم به چه قيمتي است؟ آيا تاوان بودنم را بايد ديگران بپردازند؟ من خسته ام از هستي خويش، از بودني که برايم مبهم است، بودني که نمي دانم چرا؟ بودني که نمي دانم از کجا و به کجا؟ بودني که نمي دانم بودنش خوب است يا نبودنش؟ در گذر زمان، در آن دور دستها ضحاک را بنگر، براي بودن خويش، چه انسانهايي را که به نابودني نمي کشد! اسکندر را ببين، که در کنار ويرانگريهايش، بودنش را جشن مي گيرد. نمروديان را نظاره کن، که ابراهيم را در آتش مي افکنند!
جرم ابراهيم چيست؟
جرم او جرم انبياي گذشته است، جرمي که موسي اين کودک خردسال را از دامان مادر، به نيل مي کشاند. گناهي که به خار آن از براي عيسي، صليب مي آرايند و سر يحيي را براي نابکاران مي فرستند و سر حسين را بر نيزه مي کنند. جرمشان بي گناهي و تن ندادن به هر نوع بودني است! از اين سو بنگر، به دنياي به اصطلاح مدرن، دنيايي که انسانيت (اومانيسم)، محور اوست؛ اما سرخي و سياهي در آن جرم است!؟ ببين و بشنو که انسان را به چه مي خوانند! به خوشي، به بي خيالي و بي عاري، به آزادي بي انتها، به بي ارزشي ارزشها و در يک کلام، به فراموشي خويشتن، به فراموشي بودن و .... تا چه زماني، نيستي فرا رسد! اما نه، گوش کن، شخصي مرا صدا مي زند. مي خواندم، از درون صدايم مي کند و اين صدا چقدر آشنا و زيباست. "وَ اللهَ يدعوُ اِلي دارِ السَلامِ وَ يهدي مَن يشاءُ اِلي صِراطِ مُستَقيم؛ خداوند شما را به سوي سرزمين سلامتي دعوت مي کند و هر آن کس را که بخواهد به راه راست هدايت مي نمايد." (يونس :25) "لَقَد خَلقنا الاِنسانَ في اَحسَنِ تَقويم؛ (تين :4) اي انسان، تو براي بودني بس زيبا خلق شدي." گوش کن، به پرسشهايم، پاسخ مي هد: "انّا لِلّه وَ اِنّا اِلَيهِ راجِعون؛" ( بقره :156) "وَ لَنَبلُوَهُم ايهُم اَحسَنُ عَمَلاً ؛ شما را امتحان مي کنم تا آشکار شود که چه کسي نيکوکارتر است؛" (کهف :7) آري دريافتم، بودنم از اوست و رفتنم به سوي اوست. بودنم امتحاني است براي خوب زيستن. به شکسپير بگوييد: مسأله را عوض کن و بيا از اين بودن يا نبودن دست بردار و به جاي آن بگو: "چگونه بودن يا چگونه نبودن، چگونه رفتن يا چگونه نرفتن، مسأله اين است". يعني همان سخن امام حسين (ع) "انّي لا اَرَي المَوتَ اِلا السَّعادَةَ وَ الحَياةَ مَعَ الظالِمينَ اِلّا بَرَما؛ من مرگ را جز سعادت و حيات با ستمگران را جز نکبت و ننگ نمي بينم." "وَ ما خَلَقنَا السَماءَ وَ الارضَ وَ ما بَينَهُما لا عِبين؛ ما آسمان و زمين و آنچه بين او دو است را عبث خلق نکرديم." ( انبيا ء : 16)
غفلت آفت هستي
مرا مي خواني و مي دانم که بايد جواب داد و به سوي تو آمد: "يا ايهَا الذّينَ اَمَنوا امِنُوا؛ اي کساني که ايمان آورده ايد ايمان بياوريد." ( نساء :136) اما گويا نمي شود يا نمي گذارند و يا شايد بر دست و پاي من زنجير بسته اند. مي خواهم بيايم اما درها را به رويم بسته مي بينم؛ مي خواهم درها را بشکنم، زنجيرها را بگسلم و با شتاب تمام و با همه قدرت به سوي تو بيايم اما نمي گذارند؛ مگر تو کمک کني. "وَ ما اُبِرَّي نَفسي اِنَّ النَّفسَ لَاَمّارَةَ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّي (يوسف :53)؛ نفس خويش را مبرا نمي دانم، نفسي که به بدي دستور مي دهد مگر خدا رحم کند." مرا از درونم با صداي "لَهُ دَعوَةُ الحَق" (رعد: 14) به سوي حق مي خواني. نداهاي ديگري نيز مي شنوم "وَ الذّينَ يدعُونَ مِن دوُنِه؛ کساني که به غير حق دعوت مي کنند (رعد : 14)." آنها هم مرا به سوي خود مي خوانند، اگر چه صداي تو رساتر است. اما آن صداها هم دلربايند. اما به کجا مي خوانندم، يکي به سوي شهوات، يکي به سوي جاه و مقام، يکي به سوي کبر و خودخواهي، يکي .... نه، نه، اينها مرا به سوي خيال مي خوانند؛ به سوي سراب مي خوانند "وَ الذّينَ کَفَروا اَعمالُهُم کَسَراب بِقيعَة يحسَبَهُ الظّمأنُ ماء؛ آنان که کافر شده اند، اعمال آنان مانند سراب است که تشنه گمان مي کند که آب است. ( نور: 39)" مرا به دوستي با هيچ و پوچ مي کشانند. خدايا مرا درياب. "اللُّهُم لا تَکلِني اِلي نَفسي طَرفَةَ عَين : خدايا مرا يک لحظه به خويشتن وا مگذار." اگر لحظه اي مرا به نفسم واگذاري نابود خواهم شد. راستي اين چه حالتي است که انسان هر از چندي همه چيز را فراموش مي کند. "نَسُوا ما ذُکّروا بِهِ (اعراف :165)" آمدنش را، رفتنش را، خدايش را. راستي چه شد که سامري در کنار موسي بود و گوساله پرست شد. ابن ملجم در کنار علي (ع) بود ولي شقي ترين انسانها شد. پاسخ سؤال در فرازي از دعاي کميل آمده: "مِن سُوءِ فِعلِي وَ اِسائَتي وَ دَوامِ تَفريطي وَ جَهالَتي وَ کِثرَةِ شَهَواتي وَ غَفلَتي؛ از زشتي عملم و مداومت بر کوتاهي و جهل و شهوتراني و غفلتم. " آخر اين خود فراموشي، اين حرکت در مدار غفلت در کدامين روز به پايان مي رسد؟
انسان اسير خويشتن
"يا بَني آدَمَ لا يفتَنِنَّکُم الشَيطانُ کَما اَخرَجَ اَبَويکُم مِنَ الجَنّة؛ اي فرزندان آدم شيطان فريبتان ندهد هم چنان که پدر و مادرتان را از بهشت خارج کرد." (اعراف :27) مشکل از آنجا شروع شد که در ميان خيال و حقيقت گم شديم. آب و سراب را يکي ديديم. همانطور که آدم و حوا (ع) خيال جاودانگي را به واقعيت اشتباه گفتند و فريب ابليس را خوردند؛ گرفتار شدند و کسي نبود به آنها بگويد که چرا حقيقت و در کنار خدا بودن را، به سراب جاودانگي فروختيد. آري تا وهم و خيال از ذهن دور نشود، واقعيت را نخواهيم يافت. تا خيال هست اسارت هم هست، زنجير هم هست. "وَ قَد خابَ مَن دَسّاها (شمس :10) و آ ن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته نوميد و محروم گشته است!
ابليس و خيال برتري
به راستي ابليس در خود چه ديد که به آدم ابوالبشر سجده نکرد! مگر اين "نار سَمُوم" چه داشت که رو به خدا کرد و گفت: "من بر بشري که از گل خشکيده درست شده سجده نمي کنم." (حجر:33). آيا غير از اين است که توهّم برتري بر آدم داشت. "اِستَکبَرَ وَ کانَ مِن الکافِرينَ (ص:74) کبر ورزيد و از کافران شد." جا دارد از انسان پرسيده شود، چرا با کسي که از روي غرور به آدم سجده نکرد و او را لايق و هم شأن خود نديد، طرح دوستي ريخته اي؛ چرا مطيع و غلام حلقه به گوش او شده اي؟ "اِنّ الشّيطان کانَ لِلاِنسانِ عَدُّواً مُبيناً (اسراء:53) به راستي که شيطان براي انسان دشمني آشکار است." پس تو هم با او دشمني کن نه دوستي؛ "فَاتّخِذوُهُ عَدُوّاَ (فاطر :6)." ببين چنگيز با او از در دوستي درآمد و همچون او شد. سراسر وجودش کبر و غرور شد. همه دنيا را مي خواست، بي کم و کاست. به چه قيمت؟ به هر قيمتي که باشد و هر کس سد راهش شد، از بين برد و نابود کرد. شهرها را به آتش کشيد، آباديها را ويران کرد، زنان و کودکان را به اسارت گرفت تا خود خواهي سيري ناپذيرش را سيرآب کند اما ... آري از بنده شيطان غير از اين هم انتظاري نيست.
انسان، اسير غرور و زياده طلبي
"يا ايها الاِنسانُ مَا غَرّکَ بِرَّبِکَ الکَريم؛ اي انسان چه چيزي تو را نسبت به پرودرگارت مغرور گردانيد. (انفظار:6)" با خود بينديشيم: به راستي اگر جاي چنگيز بوديم و آن قدرت و امکانات را داشتيم غير از آن رفتار مي کرديم؟ آيا همه را بنده و فرمانبردار خود به حساب نمي آورديم؟ آيا هر قدمي، هر سخني، هر نگاهي، هر قهري و هر آشتيي که از ما سر مي زد، رد پايي از غرور و منيت در آن يافت نمي شد؟ پس کي بايد اين جهنم وجود ما پر گشته و اشباع شود؟ "اللّهُمَ اِنّي اَعوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تشبَع؛ خدايا به تو پناه مي برم از نفس سيري ناپذير." مظاهر تمدن، خيالي ديگر "اِنّ في خَلقِ السَمواتِ وَ الاَرض وَ اختِلافَ اللَّيلِ وَ النَّهار لَاياتٍ لِاولِي الاَلبابِ (آل عمران :190) به راستي که در خلقت آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز، براي صاحبان عقل نشانهايي است."بايد دانست که پيشرفتهاي غربي از نوع مادي است و در نهايت دنيا را به صورت يک جنگنده، به صورت يک وحشي بار مي آورد. روزگاري به راحتي مي توانستيم آسمان را ببينيم. قادر بوديم جنگل، کوه، رود و همه طبيعت را به نظاره بنشينيم. اما حالا چي؟ کم کم برجها بلند مي شوند؛ آنقدر مرتفع که تا سرت را کاملاً بالا نگيري، انتهاي آن را نخواهي ديد. مگر اين ساختمانهاي بلند مي گذارند که آسمان آبي را ببيني. تازه اگر اينها هم بگذارند اين دود و گرد و غبار مگر مي گذارند!ديگر از نسيم سحري هم خبري نيست، آن يادآور رحمت حق، آن خبررسان به سر منزل دوست؛ مگر اين ديوارها و خانه هاي درهم پيچيده، اجازه ورود نسيم را خواهند داد؟ آيا جز بوي تندي که از اگزوز ماشينها خارج مي شود مي توان چيز ديگري را هم حس کرد!؟ اي نسيم سحري قهر مکن با من زار که من از دوري تو سخت به جان آمده ام و دنيا به راستي تغيير کرده، همه چيز رنگ باخته يا در شرف رنگ باختن است. عجب، اين تمدن امروزي و به اصطلاح فن آوري، بلاي جان طبيعت و شريعت شده. گويا داريم مسخ مي شويم و خودمان هم خبر نداريم.خيالات درون آدمي هنوز زنده و فريبنده بود که پيشرفت علمي هم از راه رسيد و با خود خيالات جديدي آورد، مثل تيغ تيز در دست زنگي مست و از هر طرف، يک فلسفه خيالي جديد با سر و صدايي پر طمطراق سر بر آورد و اين من سرکش که دنبال روزني براي ورود به عالم خيال بود با سرعت دنبال آنها را گرفت و رفت تا جايي که دنياي امروز، دنياي وحشيگريهاي جديد شد؛ دنيايي که ديگر عاطفه در آن جايي ندارد؛ دنيايي که بنيان خانواده در آن فرو ريخته و ... "فَوَيلٌ لِلقاسِيةِ قُلوبِهِم مِن ذِکرِ الله؛ واي بر کساني که قلبهايشان را قساوت گرفته است (زمر : 22)." از سوز دل بايد پرسيد که اي انسانها به کجا مي رويد: "فَاينَ تَذهَبون. (تکوير :26)"
اعتکاف
4
آزادي در سايه عبوديت
آزادي در سايه عبوديت
غفلت آفتي است که اگر به جان درخت تنومند روح، بيفتد در اندک زماني، او را خشک و نابود مي سازد. در آن صورت، اثري از اين موجود برتر نخواهي يافت و تبديل مي شود به: "اولئِکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضّلُ اوُلئکَ هُمُ الغافِلُونَ؛ همانند چهارپايان بلکه پست تر هستند و آنان غافلان اند." (اعراف: 179) چشم و گوش و عقل آدمي، همه وسيله رسيدن به حقيقتي است که بشر از براي آن آفريده شده، (اسراء :36) پس بايد آنها را به کار بست و در جهت عقربه قطب نماي هستي، به قلب هستي رفت و سرانجام قطره را به دريا رساند. مولانا: در غيب پر، اين سو مپر، اي طاير چالاک من هم سوي پنهان خانه رو، اي فکرت و ادراک من اي دل سوي دلدار شو، اي يار، سوي يار شو اي پاسبان، بيدارشو، خفته نشايد، پاسبان
چاره کار
بايد عوامل غفلت را شناخت و زنجير اسارت نفس را از پاي خويشتن گشود. با همتي والا و در اولين گام از هياهوي زندگي، از دل مشغوليهاي روزگار، از موانع انديشه انسان، دور شد و به دنبال سکون و آرامش رفت و اين کشتي توفان زده دل را به ساحلي امن رسانيد و گرنه: شب تاريک و بيم موج و گردابي چنين هائل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها حرکتي بايد؛ به مکاني بايد رفت که حرف از دنيا و از تلخي و شيريني آن نباشد. به جايي بايد رفت که مانعي از ديدار نباشد. آنان که حجاب غفلت و خود فراموشي را بر روي چشم دل مي افکنند توان تماشاي خورشيد حقيقت را در آسمان هستي ندارند؛ وَ عَلي اَبصارِهم غِشاوَة؛ بر چشمانشان پرده اي است (بقره :7) که توان ديدار ندارند، شب پره را با نور حقيقت چه کار!
تفکر، پاسخ به عطش درون
بايد از فرصتها استفاده کرد و کبوتر عقل را به پرواز در آورد تا در آسمان انديشه، به حقيقت هستي اشراف يابد و ببيند آنچه را که از پايين توان تماشاي آن نيست. به راستي آب زندگاني از کجا سرچشمه مي گيرد و اين رود حيات در کدامين نقطه به درياي هستي مي پيوندد؟ بلندترين قله آفرينش کجاست و پست ترين گودال هستي در کدامين سو واقع شده است؟ راههاي رسيدن به آن قله سرفراز از کدامين مسير مي گذرد؟ از چه راهي بايد دوري گزيد تا به دره هولناک ضلالت و گمراهي نيفتاد؟ "اَوَلَم ينظُروا فِي مَلَکوُتِ السّمواتِ وَ الاَرضِ (اعراف :185) آيا در حقيقت آسمانها و زمين انديشه نمي کنيد." تفکر و تدبر ، انسان را به سوي دوست رهنمون مي سازد. آيات و روايات، تأکيد زيادي بر مسأله تفکر دارد. از آن همه، تعدادي را براي نمونه ذکر مي کنيم: "اَفضَلُ العِبادَةِ الفِکر ؛ بهترين عبادات تفکر است." "مَن تَفَکَّرَ ابصَرََ؛ هر که انديشيد بينا شد." "الفِکرُ مِراةٌ صافِيةٌ؛ تفکر آيينه اي صاف است." "الفِکرَةُ تُورِثُ نوراً وَ الغِفلَةُ ظُلمَة؛ تفکر نور را در پي دارد و غفلت تاريکي را. "التَفَکّرُ حَياةُ قَلبِ البَصير؛ فکر و انديشه حيات قلب انسان بصير است." "فِکرَةُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَنََة ؛ تفکر در يک لحظه بهتر از سالي عبادت است." آري خلوت، گذرنامه اي براي دخول به شهر تفکر است، شهري که همه محله هاي آن زيباست. تا نينديشي توان دست يابي به حقيقت هستي را نخواهي داشت.
خضوع در سايه تفکر
با تفکر و انديشه در مي يابيم که اين دنيا، اين چرخ نيلوفري با دست توانمندي به حرکت در مي آيد و اين نظم، اين ناموس خلقت، بي ناظم تصور ندارد و اين بودن و نبودن، در پي هدفي چهره مي آرايد و مي يابيم که در اين عالم، کسي ديگر نيز هست با تفاوتي بي نهايت نسبت به ما، کسي که همه چيز از اوست، همه زيباييها جلوه اي از زيبايي اوست و ما هيچ و هيچيم . که "يا اَيهَا الناسُ انتَمَ الفُقَراءِ اِلي الله وَ اللهُ هُوَ الغَني الحَميد؛ اي مردم، شما نيازمند درگاه خداوند هستيد و او موجودي بي نياز و حميد است. (فاطر : 15)" و وجدان بيدار آدمي او را به سجده و کرنش، در پيشگاه اين بي انتهاي هستي وا مي دارد؛ "وَ يخِّرونَ لِلاَذقانِ يبکُونَ وَ يزيدَهُم خُشوعاً؛ و به زمين افتاده و حال گريه و خشيت آنان افزوده مي شود. (حشر :19)"
عبادت، ثمره خضوع
هنگامي که انسان کمال مطلق را شناخت و به گواراترين چشمه هستي دست يافت و جرعه اي از آن لذيذ بي انتها نوشيد، در زلال آن چشمه هميشه جوشان، خود را تماشا کرد که: "وَ لا تَکونُوا کَالذّينَ نَسُو اللهَ فَانساهُم اَنفُسَهُم؛ مانند کساني نباشيد که خدا را فراموش کردند خدا هم خودشان را از يادشان برد. ( اسراء : 109)" (خدا فراموشي، خود فراموشي را به دنبال دارد). اما کسي که خود را شناخت خداي خود را نيز در مي يابد: "مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبّه." در آن صورت هر چه دارد به پاي او مي ريزد و با بندگي و عبادت تن و جان خود را آراسته مي سازد: اَلَم يأنِ لِلذّينَ امَنوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ الله؛ آيا لحظه آن فرا نرسيده که آنان که ايمان آورده اند قلوب خود را براي ذکر خدا خاشع گردانند. (حديد : 16)" پس در سايه سار ذکر و عبادت که هدف نهايي خلقت است "وَ ما خَلقتَ الجِّنِ وَ الاِنسِ الّا لِيعبُدون (قمر : 55) و در سايه دست يابي به گمشده حقيقي، آدمي در کوران زندگي به آرامش دست مي يابد: "اَلا بِذِکرِ اللهَ تَطمَئِنُّ القُلوب که ذکر خدا آرامش دهنده دلهاست." آري در سايه عبادت او، چه جاي ترس از درماندگي و بي پناهي در دنيا که "فَلِيعبُدوا رَبَّ هذا البَيت الذّي اَطعَمَهُم مِن جوع وَ اَمنَهُم مِن خَوف؛ پس عبادت کنند خداي اين خانه را، همان که در گرسنگي غذايشان داد و از بيم (دشمن) آسوده خاطرشان کرد. (قريش: 4)"
شب فرقت يار آخر شد
چون خداي خود را شناختيم و دانستيم که انس با او، آرام جان است و راز و نياز با او سبب قرب؛ و دانستيم که عبادت پل ارتباط بين خالق و مخلوق است، پس ديگر چه دوري و چه جاي شکايت، ديگر چون ني نواي جدايي سر نمي دهد: بشنو از ني چون حکايت مي کند از جداييها شکايت مي کند ديگر فراق نيست، هر چه هست وصل است و رسيدن به دوست، پس مي سراييم: روز هجران و شب فراقت يار آخر شد زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد و به انتظار مي نشينيم تا نواي يار نيز گوش جانمان را بنوازد که "يا ايتُهَا النَفسُ المُطمَئِنَة اِرجِعي اِلي رَبّکَ راضِيةً مَرضية فَادخُلي فِي عِبادي وَ ادخُلي جَنّتي؛ اي انسان به آرامش رسيده، به سوي پرودگارت با رضايت کامل باز گرد، پس داخل شو در زمره بندگانش و داخل شود در رضوان او. (فجر :27-30)"
اعتکاف
5
عبادت، حلقه وصل
نماز، در محضر دوست
مي خواهيم عبادتش کنيم، چگونه؟ چه خوب است چگونگي عبادت را از کلام دلنشين دوست يا از آنان که او را دريافته اند در يابيم."اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکري؛ نماز را براي ياد من بپا داريد ( طه :14). الصَّلاةُ حِصنُ الرَحمن؛ نماز قلعه خداوند است. الصّلاةُ تَستَنزِلُ الرحمَةَ؛ نماز رحمت خدا را نازل مي کند. انَّ الصّلاةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر؛ نماز باز دارنده زشتي و پليدي است ( عنکبوت :45). الصّلاةُ مِفتاحُ الجَنَّةِ؛ نماز کليد بهشت است. الصّلاةُ قربانُ کُلِ تَقي؛ نماز سبب نزديکي هر انسان با تقوا به پيشگاه خداوند خويش است. الصّلاةُ تَنزيها عَن الکِبرِ؛ نماز پاکي از کبر است.
روزه، عطش ديدار
و درباره روزه گفته اند: 1- اِستَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصّلاةِ ( بقره : 45)؛ از نماز و روزه کمک بگيريد. 2- روزه، حکمت را به ارمغان مي آورد. 3- روزه، قلب را از وسواس حفظ مي کند. 4- روزه، تقرب به خداست. 5- روزه، نياز به مردم را کم مي کند. 6- روزه، نور، برهان، شفا و رحمت را در پي دارد. 7- به واسطه روزه مي فهميد آنچه را تا حال نمي فهميديد، مي بينيد آنچه را تا حال نمي ديديد. 8- روزه، سبب شناخت عيوب نفساني است. 9- روزه، مانع تأثير شيطان بر آدمي است.
دعا، سخني با يار
1-اُدعوُني اَستَجِب لَکُم (غافر :60) ؛ بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را. 2-اَفضَلُ العِبادَةِ الدُّعا؛ بالاترين عبادت دعاست. 3-مَن لَم يسألِ اللهَ عَزَوَّجَل مِن فَضلِه افتَقَر؛ هر کس از خدا نخواهد فقير گردد. 4-عَلَيکُم بِالدُّعاءِ فَإنَکُّم لاتَقرِبوُن بِمِثلِه؛ بر شما باد دعا زيرا چيزي همانند او، شما را به خدا نزديک نمي کند. 5-اَحبَُّ الاَعمالَ اِلي اللهِ عَزَّوَجّل فِي اَلارضِ الدعاء؛ محبوبترين اعمال در پيشگاه خدا در روي زمين دعاست. 6-الدّعاء سِلاحُ المُؤمِن وَ عَموُدُ الدّينِ وَ نورُ السَمواتِ وَ الارضِ؛ دعا اسلحه مؤمن ستون دين و نور آسمانها و زمين است. 7-عَليکَ بِالدعاء فَانّهُ شَفاء مِن کُلِ داءٍ؛ بر تو باد دعا زيرا دعا شفاي هر دردي است. 8-الدّعاء ترسُ المُؤمِن؛ دعا سپر مؤمن است. 9-الدّعاء هُوَ العِبادَة؛ دعا عبادت است.
اعتکاف، خلوتي با معبود
1- کُلُّ مُحِبّ يحِبُّ خَلوَةَ حَبيبَه؛ هر محبي دوست دارد که با محبوب خويش خلوت کند. 2- المُعتَکِفُ يعکُفُ الذُنّوبَ؛ معتکف با اعتکافش گناهان را حبس مي کند. 3- الاِنفَراد راحَةُ المُتَعَبِّدين؛ خلوت گزيدن آسايش عبادت گران است. 4- فِي الاِنفَرادِ لِعِبادَةِ الله کُنوُزُ الاَرباح؛ در خلوت گزيدن براي عبادت خدا گنجينه هاي سودمند است. 5- فَقالَ يا رَبّ، کَيفَ اَدوَم عَلي ذِکرِکَ فَقالَ بِالخَلوَةِ عَنِ النّاسِ در حديث قدسي گفت: پروردگارا چگونه دايم به ياد تو باشم؟ گفت: با خلوت از مردم.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
چه عبادت عجيبي، هم خود عبادت است و هم عبادات ديگر را در خود دارد. نماز دارد، آن هم چه نمازي؛ در اول وقت، به جماعت، با حضور قلب، به دور از ريا، با تضرع و خشوع، روزه هم دارد و آن هم چه روزه اي، در بهترين ايام، در حالي که همه اعضاي وجود انسان روزه دار است. زبان، چشم و قلب، همه در روزه اند. دعا نيز دارد، آن هم چه دعايي، در خلوت، با وضو، در حال روزه، در بهترين اوقات شبانه روز و در بهترين زمان سال. توبه آن هم چه توبه اي، همچون توبه نصوح، با بهترين حالت و در بهترين روز خدا.پس چه خوب است براي تقرب بيشتر به درگاه خداوند، اعتکاف را تجربه کنيم.
اعتکاف
6
اعتکاف تمرين انقطاع از غير
اعتکاف تمرين انقطاع از غير
وجود آدمي، همانند پاره خطي است که از دو سو، تا بي نهايت، قابل امتداد است و انسان مختار، بر سر دو راهي انتخاب، ناگريز از گزينش است. آيا به سوي فلاح برود و يا راه ضلالت را در پيش گيرد؟ در اين ميان، عده اي فلاح را برگزيده و در رسيدن به مقصد، از هيچ کوششي دريغ نمي ورزند. در بيابان، گر به شوق کعبه خواهي زد قدم سرزنشها گر کند خار مغيلان غم مخور در اين مسير، معتکفان تا بدانجا پيش مي روند که زمزمه زيباي "اِلهي هَب لِي کَمالَ الاِنقِطاعَ اِلَيکَ" به گوش جان مي شنوند. پس خدايا به من کمال انقطاع به سوي خود را هديه کن؛ يعني همان رستگاري واقعي و فلاح حقيقي را. بنابراين اعتکاف و خلوت گزيني در منزل دوست نخستين گام براي رسيدن به اين مقصد بزرگ انساني است .
تعريف اعتکاف
کلمه اعتکاف از ريشه عکف است. اهل لغت براي اين ريشه، معاني گوناگوني ذکر نموده اند. از جمله: رويکرد به چيزي با توجه و مواظبت، اقبال به چيزي بي آن که روي از آن برگردد، محبوس و متوقف کردن چيزي، اقبال و ملازمت بر چيزي از روي تعظيم و بزرگداشت آن، التزام به يک مکان و اقامت در آن، اقامت، ملازمت و مواظبت، حبس و توقف. مجموع تعاريف بالا را مي توان، در يک تعريف خلاصه کرد: "اعتکاف به معني اقامت گزيددن در جايي است به طوري که فرد معتکف خود را محبوس و ملتزم به آن مکان بداند و اين التزام ناشي از اهميت و عظمت آن موضع باشد." بنابراين آنچه باعث تفاوت ميان اعتکاف و ساير اقامتها مي شود اين است که در اعتکاف، يک نحوه توجه و رويکردي وجود دارد که مانع اشتغال فرد به امور ديگر، غير از آنچه که به او روي کرده مي شود. اما تعريف اصطلاحي اعتکاف: امام خميني (ره) در تعريف اعتکاف مي گويند: "وَ هُوَ اللَّبَثُ فِي المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا يعتَبَرُ فِيه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخري خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نيت عبادت است و قصد عبادت ديگر، در آن معتبر نيست. اگر چه احتياط مستحب نيت عبادتي ديگر، در کنار اصل ماندن مي باشد. ارکان اعتکاف: ارکان عبادت يعني اجزايي که اگر عمداً يا هوا ترک شوند، آن عبادت باطل مي شود. اعتکاف نيز ارکاني دارد که عبارت اند از 1) نيت؛ 2) توقف در مسجد جامع شهر يا مساجد چهار گانه معروف؛ 3 کمتر از سه روز نبودن اعتکاف؛ 4) روزه دار بودن معتکف در ايام اعتکاف. توضيح بيشتر درباره ارکان و ساير شرايط اعتکاف در فصلهاي آينده خواهد آمد.
پيشينه اعتکاف
اعتکاف عبادتي است که در اديان ديگر نيز وجود دارد. اما آيا اعتکاف در آن اديان، همانند اعتکاف در اسلام است يا کيفيت و شرايط اعتکاف در آنها فرق مي کند؟ به درستي معلوم نيست که اعتکاف در اديان ديگر، داراي چه شرايطي بوده، به ويژه اينکه با تحريف اديان آسماني قبل از اسلام، بسياري از عبادات آنها، به فراموشي سپرده شده و جز صورتي بي روح از آنها باقي نمانده است. آنچه از قرآن به صراحت دريافت مي شود اصل وجود عبادتي به نام اعتکاف است که در بسياري از اديان الهي، از جمله اسلام، وجود داشته است و اما چه کيفيتي و چه شرايطي، اطلاعي در دست نيست. آيا رهبانيت در مسيحيت همان اعتکاف است؟ رهبانيت به معني خلوت نشيني، گوشه گيري و پرهيز از دنيا و پرداختن به عبادت . اموري همچون خدمت به بيماران صعب العلاج و امثال آن، يکي از رايجترين آداب و مناسک آيين مسيحيت به شمار مي رود که در ظاهر شباهتهايي با اعتکاف دارد. قرآن کريم به وجود اين عمل در ميان مسيحيان اشاره نموده و به طور ضمني آن را تأئيد مي نمايد. "وَ جَعَلنا فِي قُلوبِ الذّينَ اتَّبَعُوهُ رَأفَةً وَ رَحمَةً وَ رَهبانِيةً اِبتَدَعوُها ما کَتََبناها عَلَيهِم و در قلبهاي کساني که از مسيح پيروي مي کنند، رأفت و رحمت و رهبانيت قرار داديم، عملي که خود بدان دست زدند و ما آن را بر آنان واجب ننموديم (حديد: 27)." با توجه به معناي آيه معلوم مي شود که رهبانيت عبادتي است که پايه گذاري و جعل آن از سوي مسيحيان بوده که براي قرب بيشتر به خداوند به آن عمل مي کردند و حال آنکه اعتکاف يک عبادت شرعي در اديان سابق بوده است. با دقت در حوادث تاريخي، در مي يابيم که مسيحيان مؤمن براي پرستش خداوند و در امان ماندن از آزار يهوديان و بت پرستان، گوشه هاي خلوت را انتخاب و به راز و نياز با پروردگار مشغول مي شدند. جريان اصحاب کهف نيز از اين قرار است.
اعتکاف در اديان ديگر
کسي به درستي نمي داند که اين عبادت، از چه زماني آغاز و کيفيت اجزا و شرايط آن در بدو شکل گيري چه چيزهايي بوده است. همانقدر مي دانيم که خداوند در قرآن به پيامبر بزرگ خود ابراهيم خليل الله و پسرش اسماعيل (ع) دستور مي دهد که خانه مرا پاک کنيد از براي طواف کنندگان و معتکفان و نمازگزاران. پس يقيناً اين عبادت در آن زمان وجود داشته و مورد رضايت خداوند نيز بوده است. براي وضوح مطلب، نظري به پيشينه اعتکاف افکنده و رد پاي آن را تا امروز پي مي گيريم. با توجه به آيه 125 سوره بقره، نتيجه مي گيريم که اعتکاف عملي بوده که در شريعت ابراهيم از مناسک و عبادات الهي محسوب مي شده. البته کيفيت و چگونگي مناسک آن معلوم نيست – و پيروان ايشان به اين عمل مبادرت مي ورزيدند و لذا ابراهيم و اسماعيل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محيط لازم را براي برپايي اين مراسم مهيا سازند. واگذاري اين مسؤوليت خطير به آنها، گواه بزرگي بر اهميت عباداتي چون حج، اعتکاف و نماز در پيشگاه خداوند است. علامه مجلسي به نقل از مرحوم طبرسي مي نويسد: سليمان (ع) در مسجد بيت المقدس اعتکاف مي کرد. آب و خوراک براي آن حضرت فراهم مي شد و او در آن جا به عبادت مي پرداخت. حضرت موسي (ع) با آن که مسؤوليت سنگين رهبري و هدايت امت را به دوش داشت، براي مدت زماني آنان را ترک و براي خلوت با محبوب خويش به خلوتگاه کوه طور شتافت. او در پاسخ به پرسش خداوند که فرمود: چرا قوم خود را رها کردي و با عجله به سوي ما شتافتي؟ عرض کرد: پروردگارا! به سوي تو آمدم تا از من راضي شوي (طه :83و84). بيت المقدس از مکانهايي بود که همواره عده زيادي از انسانها، براي اعتکاف در آن گرد مي آمدند و به راز و نياز با پروردگار خويش مشغول مي شدند. بزرگ اين گروه، حضرت زکريا (ع) بود و از جمله کساني که در امر اعتکاف سرپرستي مي نمود حضرت مريم (ع) است. قرآن در اين باره مي فرمايد: "وَ کَفّلَها زَکَريا کُلَّما دَخَلَ عَلَيها زَکَريا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقاً؛ کفالت او (مريم) را زکريا بر عهده گرفت و هر زمان که به محل عبادت او مي رفت براي او غذايي مهيا مي ديد (عمران:37)." از قرآن مجيد (مريم:16و 17) استفاده مي شود که حضرت مريم (ع) آنگاه که به افتخار ملاقات با فرشته الهي نايل آمد از مردم بريده بود و در خلوت به سر مي برد. علامه طباطبائي مي فرمايد: گويا مقصود از دوري مريم از مردم، بريدن از آنان و روي آوردن به اعتکاف براي عبادت بوده است. طبق روايات اهل سنت، در دوران جاهليت هم عملي به عنوان اعتکاف در ميان مردم رايج بوده است و مردم توسط اين عمل به خداي خود تقرب مي جسته اند. اجداد پيامبر اسلام (ص) از پيروان دين حنيف به شمار مي روند. اعتکاف در غارها و بيابانها و کوهها، به عده اي از اين حنفاء نسبت داده شده است. آنان در جاهاي خلوتي که از مردم دور بود به اعتکاف پرداخته و خود را در آن محبوس مي کردند و جز براي نيازهاي شديد و ضروري، از آن خارج نمي شدند و در آن اماکن به عبادت و تأمل و تفکر در هستي پرداخته و در جستجوي راستي و حقيقت بودند. آنها در آن اماکن خاموش و آرام مثل غار حراء، به عبادت مشغول مي شدند. پيامبر (ص) نيز مانند خود بر دين حنيف يعني دين حضرت ابراهيم (ع) بود و عبادات متداول آن دين و از جمله اعتکاف را برپا مي داشت. قبل از بعثت حضرت محمد (ص) نيز غار حراء محل عبادت و راز و نياز بود، حضرت رسول اکرم (ص) نيز به اعتکاف در آن مکان مشغول مي شدند و در انديشه سرنوشت بشريت فرو مي رفتند. انديشه ها و سؤالاتي چون: آيا ظلم آدمي به خويشتن به پايان مي رسد؟ چه زمان بتان خود تراشيده، در هم کوبيده خواهند شد؟ بالاتر از همه بت درون آدمي به چه سرنوشتي دچار خواهد شد؟
اعتکاف در اسلام: سيره پيامبر
پيامبر اسلام (ص) هر از چند گاهي به دور از غوفاي مکه و سر و صداي مردم و هياهوي بت پرستان، خود را به غار حراء مي رسانيد و به پرستش معبود حقيقي مشغول مي شد. در شبي از شبها در حالي که محمد (ص) معتکف کوي دوست بود، صدايي شنيد. آري جبرئيل از آسمانها جواب همه پرسشهاي پيامبر (ص) را در دفتري از نور به زمين آورده بود؛ دفتري که نسخه شفا بخش همه در دهان بشري بود. "اي انسان براستي موعظه ايي از سوي پرودگارتان براي شما آمده و آن شفاي دردهاي شما و هادي و رحمتي براي عالميان است. (يونس:57)" پس از بعثت و بعد از هجرت، پيامبر فرصتي دوباره مي يابد تا به اعتکاف روي آورد و خلوتي با خداي خود داشته باشد. اين بار اعتکاف را در مسجد النبي پي مي گيرد. مدينه هرگز زمزمه هاي عاشقانه پيامبر (ص) را فراموش نمي کند. هنوز تموج صداي او از لابلاي ستونهاي مسجد النبي، به گوش مي رسد. کافي است گوش دل بسپاري، به راحتي خواهي شنيد. امام صادق (ع) مي فرمايد: چون دهه آخر ماه مبارک رمضان فرا مي رسيد، پيامبر در مسجد معتکف مي شد. درون مسجد خيمه اي از جنس مو – براي ايشان – برپا مي کردند تا در آن خيمه به عبادت خداي خود قيام کند. عبادتي فراتر، از عبادتهاي روزهاي قبل.چون جنگ بدر در ماه رمضان واقع شد و پيامبر (ص) موفق به برپايي اعتکاف نشد؛ لذا قضاي آن را در سال بعد به جاي آورد. از امام صادق (ع) روايت است: "بدر در ماه رمضان واقع شد. پس پيامبر (ص) اعتکاف ننمود؛ از اين رو، در سال بعد 20 روز اعتکاف نمودند، 10 روز براي همان سال و 10 روز براي قضاي سال قبل.محمد بن ابي بکر در دوراني که از طرف امير مؤمنين (ع) والي مصر بود، طي نامه اي از امام علي (ع) مسائلي را سؤال کرد و امام (ع) در پاسخ ضمن تأکيد بر اموري چند، شيوه اعتکف پيامبر (ص) را اين گونه بيان نمودند: در هنگام اعتکاف، از سقف مسجد باران بر سر و روي پيامبر (ص) مي ريخت به طوري که آثار گل و لاي، در جايگاه سجده پيامبر آشکار مي شد.امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نيز به سنت اعتکاف عمل نموده و آن را زنده نگه مي داشتند. در حديث آمده است که امام حسن مجتبي (ع) با آنکه در حال اعتکاف بودند، براي رفع حاجت برادر ديني خود اقدام و او را از مشکل مالي نجات دادند.امام سجاد (ع) به نقل از پدرش و ايشان هم از رسول اکرم (ص) مي فرمايند: "هر کس که در ماه رمضان ده روز معتکف شود ارزش آن معادل دو حج و دو عمره است".از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و امام موسي کاظم (ع) و امام رضا (ع) نيز رواياتي متعددي در شرايط، آداب، فضل، شرافت، ثواب و کيفيت اعتکاف پيامبر اکرم (ص) وارد شده است. امام صادق (ع) مانند نبي اکرم (ص) در مسجد النبي معتکف مي شدند.از زمان شکل گيري جامعه اسلامي و برپايي احکام الهي، سنت اعتکاف همواره مورد توجه مسلمين قرار داشته است. مسجد الحرام و مسجد النبي از مهمترين مکانهاي اقامه اعتکاف بوده و هستند. همه ساله خيل عظيمي از مسلمين از سراسر دنيا به اين دو شهر مقدس آمده، خود را در درياي بي کران رحمت الهي غوطه ور مي کنند و از قعر آن مرواريدهاي زيباي مغفرت و رحمت را استخراج مي نمايند.يکي ديگر از مراکز مهم اعتکاف، کشور عراق است. مسجد کوفه و مسجد بصره، دو مسجد از چهار مسجدي هستند که اعتکاف در آنها به طور قطع مقبول است. آري مسجد کوفه که همچون صدفي، گوهر خاطرات علي (ع) را در خود حفظ کرده و همه ساله در دهه آخر ماه مبارک رمضان انبوه شيعيان را در خود جاي مي دهد.بسياري از عالمان بزرگ شيعي، به همراه مردم در اين مراسم الهي شرکت مي کنند. عالم بزرگ و فقيه برجسته شيعي مولي احمد اردبيلي مشهور به مقدس اردبيلي نيز اين سنت را بر پا مي داشت. در احوالات ايشان آمده: در سالهاي گراني، مقدس اردبيلي هر چه خوراکي در منزل داشت بين فقرا تقسيم مي کند و براي خود نيز سهمي مثل فقرا بر مي دارد. در اين ميان همسرش با او تندي نموده و مي گويد: "در مثل چنين سالي فرزندان خود را فقير مي گذاري تا ناچار شوند از ديگران کمک بگيرند". آن مرحوم چيزي نگفت و برخاست و براي اعتکاف به مسجد کوفه رفت و معتکف شد و به دعا و عبادت پرداخت. روز دوم اعتکاف شخصي مقداري گندم اعلا و مقداري آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: "صاحب منزل اينها را برايتان فرستاده و خودش در مسجد کوفه معتکف است". پس از پايان اعتکاف، که مولي احمد به خانه آمد، همسرش به او گفت: آذوقه اي که به وسيله آن عرب فرستاده بوديد بسيار عالي و درجه يک بود. مقدس اردبيلي هنگامي که اين سخنان را شنيد به حمد و سپاس و ثناي خدا پرداخت و با اين عمل خود به ديگران فهماند کسي که براي مريم (ع) در حال اعتکاف و براي فاطمه زهرا (ع) آذوقه مي فرستد، مؤمن به درگاه خويش را هم فراموش نمي کند و با او نيز همان معامله را مي کند که با اين بزرگواران نموده است.
اعتکاف در ايران
سنت اعتکاف در طول تاريخ کم و بيش در ايران اسلامي، برپا مي شده ولي از پيشينه آن در ايران، قبل از دوران صفويه، چيز زيادي در دست نيست . آنچه به صورت مستند وجود دارد برپايي اين سنت الهي در دوران صفويه مي باشد که به همت بلند شيخ لطف الله ميسي و شيخ بهائي، در دو پايتخت صفويه، يعني قزوين و اصفهان صورت گرفته است. شيخ لطف الهل، هم عصر عالم بزرگ شيعي، شيخ بهائي است. او بسيار مرد توجه و عنايت شيخ بهائي بوده تا آنجا که شيخ، مردم را در پاره اي از مسائل شرعي به شيخ لطف الله ارجاع مي داده. شاه عباس اول، مسجد شيخ لطف الله را در اصفهان به نام اين عالم بزرگ و براي اقامه نماز توسط ايشان ساخت. شيخ لطف الله تا پايان عمر در کنار همان مسجد ساکن بود و در آن مسجد نماز جمعه را اقامه نمود. اين عالم سخت کوش به برپايي سنت اعتکاف، اهتمامي ويژه داشت. چنان که بر اثر تلاشهاي خستگي ناپذير او اعتکاف سنتي رايج و زنده باشد . کتاب الرسالة الاعتکافيه از آثار اوست. شيخ بهائي اهتمام ويژه اي به امر اعتکاف، در ايران داشت. او در کنار شيخ لطف الله به ترويج اين سنت همت گمارد. شيخ لطف الله، درباره شيخ بهائي مي گويد: "شيخ بهائي نيز در برپايي مراسم اعتکاف، نقش داشته است". شيخ لطف الله در پاسخ به شبهه اي که پيرامون خيمه زدن در مسجد براي اعتکاف، مطرح شده به روش شيخ بهائي، که برجسته ترين عالم آن زمان بوده استناد کرده و مي گويد: "شيخ اجل اعظم اکرم، خاتمه المجتهدين، شيخ بهاء المله و الدين، در اصفهان و غير اصفهان اين کار را انجام داده است". شيخ بهائي خود از عالمان عامل و دلداده معنويت و معرفت بود و با شور و عشق به اين سنت روي آورد و از خلوت اعتکاف بهره ها جست. شعر معروف "گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد" هم از اوست . پس از آمدن آيت الله عبد الکريم حائري يزدي به شهر مقدس قم و تأسيس حوزه علميه قم در جوار حرم مطهر حضرت معصومه (ع)، سنت الهي اعتکاف، رنگ و بوي ديگري به خود گرفت. اين سنت الهي که در طي چند قرن، بعد از دوران شيخ لطف الله و شيخ بهائي، نوساناتي به خود گرفته بود، تولدي جديد يافت، اما حکومت خشن رضاخاني را نيز در برابر خود داشت. پس مرداني استوار و پا برجا چون کوه مي طلبيد تا با اين خشونتها، صحنه را ترک نکرده و کمر همت، در احياي سنت محمدي (ص) ببندند.عالم رباني ميرزا مهدي بروجردي در سده اخير پايه گذار اين سنت حسنه در شهر قم بود. رفته رفته اين سنت محمدي (ص) به ديگر شهرهاي ايران سرايت کرد. او از ملازمان و کارپردازان و مشاوران آيت الله شيخ عبدالکريم حائري يزدي بود. وي به علت ايجاد جو خفقان رضاخاني به تنهايي در مسجد امام حسن عسکري (ع) معتکف مي شد و هيچ کس همراه او نبود. بعدها يکي ديگر از علما به او ملحق شد و پس از چندي، پاي ديگران نيز به اين سنت کشيده شد. به حدي که آيت الله بروجردي درسهايي حوزه علميه را جهت شرکت طلاب در مراسم اعتکاف، تعطيل کردند. آري کارهاي بزرگ، مردان بزرگ را مي طلبد. اين مرد بزرگ داراي تأليفاتي نيز هست. قبر شريفش در بارگاه ملکوتي حضرت معصومه (ع) در مسجد بالا سر و نزديک به مرقد مطهر آيت الله حائري يزدي مي باشد. يکي ديگر از برکات انقلاب اسلامي برپايي مناسک الهي و سنن محمدي مي باشد. نمازهاي جماعت، محافل قرآني، نماز جمعه و اعتکاف از اين نمونه هاست. در بسياري از شهرهاي ايران در روزهاي سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه پرفيض رجب، مراسم اعتکاف در مساجد جامع شهرها برپا مي شود. در اين سه روز خيل عظيم انسانها دست از فعاليتهاي روزمرده شسته و خانه خدا را، منزلگاه خود قرار مي دهند تا شايد از اين رهگذر، به قرب الهي نايل آيند.
اهداف اعتکاف
هدف از اعتکاف را بايد از دو منظور جستجو نمود. 1- هدف از عبادت چيست؟ 2- هدف از عبادت اعتکاف چيست؟ 1- چرا خداوند ما را به عبادت خود دعوت مي کند؟ و چرا عرفا مشتاق عبادت خدايند و از عبادت و راز و نياز با خدا، لذت مي برند؟ قرآن رمز و راز ايمان، تزکيه نفس و عبادت را اين گونه معرفي مي نمايد "وَ اتّقُو اللهَ لَعَلّکُم تُفلِحون"؛ تقوا پيشه کنيد، به اين اميد که رستگار شويد (آل عمران: 130). در جاي ديگر مي فرمايد: "قَد اَفلَحَ مَن زَکيها"؛ کسي رستگار شد که نفس را تزکيه کرد (شمس:9). "قَد اَفلَحَ المؤمنون"؛ به راستي که مؤمنان رستگاران اند (مؤمنون :1)." "وَ اذکُروُا اللهَ کَثيراً لَعَلَکُّم تُفلِحون"؛ خدا را بسيار ياد کنيد شايد رستگار شويد (جمعه:10). "قَد اَفلَحَ مَن تَزّکي"؛ به راستي که رستگار کسي است که تزکيه نفس کرده باشد (اعلي :14). و "وَ افعَلوا الخَير لَعَلَکُّم تُفلِحون" (يونس:52). بنابراين قرآن فلاح و رستگاري را به عنوان هدف ايمان، تزکيه نفس و عبادت ذکر مي کند. 2) همه عبادات در يک هدف کلي مشترک اند اما براي هر يک از آنها اهداف جداگانه اي نيز وجود دارد؛ و گرنه دليلي نداشت تا به صورتهاي گوناگوني در آيند. حال سؤال اين است که هدف تشريع اعتکاف چيست؟ عبادتي چون نماز باعث آرامش انسان مي شود زيرا قرآن مي گويد: "اَلا بِذِکرِ اللهَ تَطمَئِنُّ القُلوب" و عبادتي چون روزه انسان را صابر بار مي آورد و حتي قرآن از روزه به کلمه صبر تعبير مي نمايد "استَعينُوا بِالصَبرِ وَ الصَّلاة" از روزه و نماز کمک بگيريد. انسان صابر در برابر مشکلات بردبار است و سختي عبادت را تحمل مي نمايد و تحت فشار معصيت سر خم نمي کند. اما اعتکاف چه هدفي را دنبال مي کند؟ اعتکاف عملي است مرکب از چند عبادت، پس در يک نگاه اهداف اين عبادات در اعتکاف هم منظور گرديده؛ پس در اعتکاف اهدافي چون رسيدن به آرامش روحي، دستيابي به صبر، حضور در مسجد، دعا و توبه و استغفار همه و همه در اين عمل، مورد توجه قرار گرفته است. مي توان از مجموعه اين عبادات، هدفي ديگر وراي اهداف تک تک آنها، براي عبادت اعتکاف در نظر گرفت و آن تمرين انقطاع از غير است. معتکف در طول مدت اعتکاف از همه تعلقات دنيايي بريده و تمام وقت، به حالت عبادت در آمده، از مسجد که خانه خداست به خانه خود و ديگران نمي رود. کلامي غير از قرآن و دعا و نماز که کلام خداست بر زبان جاري نمي کند. معتکف اراده خود را در مسير اراده خدا قرار داده در طول روز به خاطر او، دست از خوردن و آشاميدن کشيده و به روزه داري قيام مي کند و ... پس هدف از عبادت اعتکاف، همان است که ائمه معصومين در دعاي "مناجات شعبانيه" از خداوند خواسته اند "اِلهي هَب لِي کَمالَ الاِنقِطاعَ اِلَيکَ؛ خدايا به من نهايت بريدگي وابستگي از غير خودت را هديه نما. آثار اعتکاف اعتکاف مانند ساير عبادات، داراي آثاري است که مي توان آن را از سه جهت مورد مطالعه، قرار داد. الف: آثار اخروي اعتکاف آمرزش گناهان: توبه در حال اعتکاف موجب جلب رضا و غفران الهي و ورود در صف نيکان است؛ زيرا "قُل يا عِبادِي الذّينَ اسرِفُوا عَلي اَنفُسَهِم لا تَقنَطوا مِن رَحمَةَ اللهَ اِنّ اللهَ يغفُرُ الذُنّوبَ جَميعاً اِنّهُ هُوَ الغَفوُر الرّحيم"؛ بگو اي بندگان من، اي کساني که بر نفسهاي خويش اسراف نموديد مأيوس از رحمت خدا نشويد. به راستي که خداوند همه گناهان را مي بخشايد و به راستي که او غفور و رحيم است (زمر:53) و "وَ مَن اعتَکِف ايماناً وَ احتِساباً غَفَرَ لَهُ ما تَقّدَمَ مِن ذَنبِهِ؛ اعتکاف از روي ايمان و يقين، باعث مغفرت او مي شود".نزديکي به خدا: اعتکاف، موجب نيل به قرب الهي است؛ يعني همان فلاح و رستگاري که انسان به وسيله عبادت آن را مي جويد. در حديث معراج، خداوند از پيامبر خود سؤال مي کند: "اي احمد آيا مي داني در چه هنگام بنده به قرب من نايل مي شود" و بعد در جوابش مي گويد: "زماني که گرسنه يا در حال سجده باشد". در جايي ديگر در همين حديث شريف مي پرسد: "آيا از آثار گرسنگي و سکوت و خلوت مطلع هستي؟" سپس جواب مي دهد که، "يکي از آثار آن، تقرب بنده به سوي من (خدا) است."گرسنگي، سجده ، سکوت از غير کلام خدا و خلوت، همگي در اعتکاف جمع هستند و با اين اعمال به خداي سبحان تقرب مي جويند.جلب محبت خدا: يکي از آثار برجسته اعتکاف، حب خداوند تبارک تعالي است "وَ الذّينَ امَنُوا اَشَّدُ حُبّاً لِلّه؛ (بقره :165) آنان که ايمان آورده اند شديداً دوست دار خدا هستند."تحصيل بهشت الهي: از جمله آثار عبادت، رسيدن به بهشت و بهره مندي از نعمتهاي آن است. "وَ الذّينَ هُم عَلي صَلواتِهِم يحافظون اوُلئِکَ هُم الوارِثونَ الذّينَ يرِثُونَ الفِردوُسَ هُم فيها خالِدوُن؛ آنان که از نمازهايشان محافظت مي کنند آنان وارثان اند آناني که بهشت را به ارث مي برند و در آن جاودانند (مؤمنون : 9-11)."بي شک اگر معتکف، بتواند در ايام اعتکاف، آن طور که بايد و شايد رفتار نمايد و رضايت حق تعالي را جلب کند؛ به درجاتي که براي مؤمنان، در نظر گرفته شده، خواهد رسيد. خداوند در قرآن مي فرمايد: "وَ وَعَدَ اللهَ المُؤمِنينَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجري مِن تَحتِها الاَنهارَ خالدينَ فيها وَ مَساکِنَ طَيبّة في جَناتٍ عَدنٍ وَ رِضوانٍ مِن اللهِ اکبرُ ذلِکَ هُو الفَوزُ العَظيمُ؛ خدا به مؤمنين و مؤمنات وعده بهشتي را داد که در زير آن نهرها جاري است. آنان خالد اند در بهشت و در خانه هاي پاک در بهشت عدن، رضوان و رضايت خدا بالاتر از بهشت است و آن فوز عظيم است (توبه :72)." همانطور که در آيه آمده علاوه بر بهشت و نعمات الهي رضوان خدا که بالاترين نعمتهاست نصيب مؤمن خواهد شد.ب: تقويت اراده: از آثار حتمي اعتکاف در زندگي فردي انسان، تقويت اراده آدمي است. کسي که مدتي، بر خلاف خواست دروني خويش، خود را در محلي حبس و از بسياري از امور چون حرف زدن در غير امور عبادي که به طور طبيعي، تمايل به آنها دارد، پرهيز نمايد، خود به خود تمريني است براي اجتناب از بسياري خواهشهاي نفساني ديگر، برخورداري انسان از اراده قوي نه تنها در مسائل اخلاقي و ديني بسيار مهم است؛ بلکه نقش آن در امور روزمره هم بر کسي پوشيده نيست. مرد بايد که در کشاکش دهر سنگ زيرين آسيا باشد تحمل بار مشکلات، بدون برخورداري از اراده اي قوي، کاري است دشوار. حضرت علي (ع) مي فرمايد: " مَن اِستَدامَ رِياضَةَ نَفسِهَ انتَفَعَ؛ هر کس به طور مداوم رياضت بکشد نفع مي برد".انس با معنويات : در پرتو اعمالي چون اعتکاف، کم کم ارتباط رواني خاصي بين انسان و مسجد، قرآن، نماز، نماز شب و ادعيه به وجود مي آيد. به نحوي که انسان مشتاق ارتباط با اين امور شده دوري از آنها برايش سخت مي گردد. دوري از غفلت: اعتکاف عبادتي چون نماز و به قول قرآن ذکر الله "اَقِمِ الصّلاةَ لِذِکري" (طه:14) را در بردارد. ذکر، همان دوري از غفلت است، غفلتي که اگر به ذکر مبدل نگردد موجبات سقوط آدمي را فراهم مي آورد. "اِقتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُم وَ هُم فِي غِفلَةٍ مُعرِضونَ؛ رسيدگي به حساب انسانها نزديک و مردم در غفلت به سر مي برند (انبياء :1)."تواضع و فروتني: اگر انسان بتواند در طول اعتکاف خود را به دروازه هاي معرفت الهي برساند و خود را در دايره بيکران هستي، کوچک ببيند، استکبار و غرور از او رخت بر مي بندد. ديگر در مقابل هم نوع خود تکبر نمي ورزد بلکه فروتني را پيشه خود خواهد ساخت. ج: آثار دنيور اعتکاف ( اجتماعي ) کاهش جرم و فساد: به عقيده جرم شناسان اجتماعي، بسط و گسترش مسايل معنوي، باعث کم شدن جرم و فساد در جوامع مي گردد. اعتکاف در اين ميدان مي تواند نقش مهمي ايفا کند؛ زيرا مشتمل بر چند عبادت است و آثار معنوي ويژه اي حتي بر افراد غير معتکف بر جاي مي گذارد. آشنايي و برقراري ارتباط دوستانه: حضور مؤمنين شهر در چند مسجد، فرصتي است که مؤمنان يکديگر را بشناسند و ارتباط دوستانه پيدا نموده و از آثار اخوت اسلامي برخوردار شوند. اين اثر را به راحتي مي توان از لابلاي خاطرات منتشر شده معتکفان به دست آورد.
اعتکاف
7
در خلوت رباني
آداب، احکام و شرايط اعتکاف
در اين فراز نگاهي گذرا به اعمال، احکام، شرايط، محرمات و آداب اعتکاف افکنده ايم. اعتکاف از عبادات مستحب به شمار مي رود. البته، ممکن است هر عبادت مستحبي، تحت عناوين ديگري، واجب گردد. اعتکاف نيز با داخل شدن تحت يکي از اين عناوين از استحباب خارج شده رنگ وجوب به خود مي گيرد. اگر کسي نذر کند يا با خداي خود عهد و پيمان ببندد که سه روز در مسجد جامع معتکف شوم تحت عنوان وفاي به نذر و عهد، اعتکاف بر او واجب مي گردد. اعتکاف با شرط در ضمن عقد نيز واجب مي شود به طور مثال اگر خانه خود را به ديگري اجاره دهد و شرط کند که مستأجر سه روز اعتکاف نمايد و همچنين بر اجيري که تعهد کرده در برابر مبلغي، معتکف شود، واجب است که اعتکاف را انجام دهد. همچنين کسي که دو روز اعتکاف را تمام کند اعتکاف روز سوم بر او واجب است.
نيابت در اعتکاف
اعتکاف را مي توان به سه صورت به جاي آورد. 1) براي خود ؛ 2) به نيابت از مردگان 3) به نيابت از زندگان اگر اعتکاف را به نيابت از کسي که، از دنيا رفته به جاي آورد، در اين صورت اعتکاف را تنها به نيابت از يک نفر مي توان انجام داد ولي اگر مقصود اهداي ثواب باشد مي توان ثواب اعتکاف را به چند نفر، زنده يا مرده، هديه کرد. در مورد نيابت از شخص زنده، در ميان فقها اختلاف نظر وجود دارد. بسياري از فقها در درستي چنين اعتکافي، ترديد کرده اند. در اين صورت، هرگاه نايب، اعتکاف را به قصد رجا، يعني اميد به مطلوب بودن عمل نزد خدا، نه به عنوان عبادتي حتمي انجام دهد، مانعي ندارد.
شرايط اعتکاف
شرايط اعتکاف عبارت اند از: 1- ايمان: اعتکاف از غير مسلمان، پذيرفته نمي شود و باطل است. 2- عقل: اعتکاف انسان مجنون باطل است. البته آنان که داراي جنون ادواري هستند. يعني بعضي از اوقات در حال جنون و ديگر اوقات سالم هستند، اگر در حال سلامت معتکف شوند، اعتکاف آنها صحيح است. اصولاً هر عاملي مانند بي هوشي و مستي و ... که موجب از کار افتادگي عقل شود، اعتکاف را باطل مي کند. 3- نيت و قصد قربت: در يک تقسيم بندي، واجبات و مستحبات به دو قسم تعبدي و توصلي تقسيم مي شوند. مراد از تعبدي، عملي است که قصد قربت در آن معتبر است مانند نماز و روزه؛اما در اعمال توصلي اين طور نيست. اعتکاف مانند نماز و روزه از اعمال تعبدي است و چنانچه بدون قصد قربت و با انگيزه هاي غير الهي انجام شود، باطل مي گردد. کسي که قصد اعتکاف دارد بايد قبل از طلوع فجر نيت کند. سؤال اينجاست: آيا ماندن در مسجد و روزه گرفتن به قصد اعتکاف کافي است؟ يا آن که معتکف بايد قصد کند عبادتي ديگر مانند قرائت قرآن و دعا را نيز انجام دهد؟ بيشتر فقها مي گويند براي تحقق اعتکاف، قصد ماندن در مسجد به عنوان اعتکاف، به تنهايي کافي است. در مقابل، برخي از فقها، قصد عبادتي ديگر را شرط مي دانند. 4- روزه: از شرايط اعتکاف، روزه گرفتن در ايام اعتکاف است. لذا تحقق اعتکاف از مسافري که روزه براي او جايز نيست غير ممکن است و نيز اعتکاف از زنان در حال عادت ماهيانه ( هم به دليل جايز نبودن روزه و هم به دليل جايز نبودن توقف در مسجد براي او ) پذيرفته نمي باشد و همچنين اعتکاف در روز عيد قربان و عيد فطر که روزه در آن دو روز حرام است، باطل است. 5- مدت اعتکاف: اعتکاف نبايد کمتر از سه روز باشد. اگر کسي کمتر از سه روز را براي اعتکاف نيت کند باطل است. اما اعتکاف بيش از سه روز مانعي ندارد و محدود به حد معيني نيست، اگرچه بعد از هر دو روز، سومين روز آن واجب است. بنابراين اگر پنج روز اعتکاف کند، روز ششم واجب است و اگر هشت روز اعتکاف کند، روز نهم بنا بر احتياط، واجب است. 6- حضور در مسجد جامع: اعتکاف بايد در مسجد جامع شهر باشد و اعتکاف در ساير مساجد، مثل مسجد قبيله يا مسجد بازار کافي نيست. اگر مسجد جامع در شهري متعدد باشد؛ مي تواند يکي از آنها را انتخاب نمايد. در صورت امکان احوط آن است که يکي از مساجد چهار گانه يعني مسجد الحرام، مسجد النبي، مسجد کوفه و مسجد بصره را براي اعتکاف برگزينند. 7- اجازه صاحب اجازه: از آنجا که اعتکاف به خودي خود واجب نيست و انجام آن مستلزم خروج از منزل و صرف وقت نسبتاً زيادي است و ممکن است موجب پايمال شدن حق کسي شود، لذا يکي از شرايطي که براي آن ذکر مي کنند؛ اجازه صاحب اجازه است. اگر کسي نسبت به فرد معتکف ولايت دارد يا حقي از او با انجام اعتکاف ضايع مي شود، اجازه او در صحت اعتکاف شرط است و اگر بي اجازه او معتکف شود، زحمت بيهوده کشيده و وقت خود را تلف کرده است. به عنوان مثل اگر فرزندي بخواهد معتکف شود و اين کار او، موجب آزار و اذيت پدر و مادر مي شود يا به هر علتي به او اجازه اعتکاف ندهند، اعتکافش صحيح نيست. همچنين اگر زني بخواهد معتکف شود و اين کارش با حق شوهر منافات داشته باشد يا بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود اعتکاف او اشکال دارد. اگر کسي طبق قراردادي مانند اجاره، بايد مدت زماني را در اختيار فرد يا سازماني باشد نمي تواند بدون اجازه صاحب کار، به اعتکاف برود. زيرا حق او با اعتکاف اين مرد ضايع مي گردد. اين در صورتي است که فرد به طور کلي مالکيت وقت و منافع خود را به ديگري واگذار کرده باشد. اما در جايي که تنها قراردادي براي انجام کار معيني بسته شده، اگر به آن عمل نکنند و به اعتکاف بپردازد هر چند به خاطر وفا نکردن به عهد خود گناهکار است اما برخي از فقها اعتکاف او را صحيح مي دانند. 8- پيوستگي توقف: در اعتکاف بايد وقوف در مساجد، به طور مداوم و پيوسته باشد. اگر شخص معتکف از روي عمد و با اراده، در غير موارد مجاز، از مسجد خارج گردد، اعتکاف او باطل مي شود چه عالم به حکم باشد و چه جاهل؛ ولي اگر در صورت فراموشي يا علي رغم ميل باطني و به اجبار مسجد را ترک نمايد، اعتکاف او صحيح است. پس خروج از مسجد براي قضاي حاجت يا انجام غسلهاي واجب، به اعتکاف ضرري نمي رساند. امام صادق (ع) مي فرمايد: "لا يخرُجُ المُعتَکفُ مِنَ المَسجِدِ الاّ فِي حاجَةٍ؛ فرد معتکف از مسجد خارج نمي شود مگر براي حاجتي ضروري". از آنجا که در ضرورتها تنها بايد به قدر دفع ضرورت اکتفا نمود لذا معتکف نمي تواند بيشتر از مقدار لازم در خارج از مسجد مکث کند. بنا بر مفاد بعضي از روايات، مي توان براي رفع حوائج مسلمين يا برطرف کردن نيازهاي نظام اسلامي، از مسجد در حال اعتکاف خارج و بعد از رفع حاجت به مسجد بازگشت. کما اينکه در سالي که ايام اعتکاف ماه رجب مصادف با 22 بهمن شده بود، فقهاي بزرگ اسلام، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني و مرحوم آيت الله العظمي اراکي، جهت شرکت در راهپيمايي 22 بهمن به جواز خروج از مسجد فتوا دادند.
محرمات اعتکاف
از وجوه تمايز اعتکاف در اسلام و ساير اديان، محرمات اعتکاف است. محرمات اعتکاف عبارت اند از: 1- پرداختن به امور جنسي به معناي وسيع آن: که شامل هر نوع بهره برداري شهواني مي باشد که از مهترين آنان مباشرت با همسر مي باشد. قرآن در اين باره آيه اي صريح دارد "وَ لا تُباشَروهُنّ وَ اَنتُم عاکِفوُنَ فِي المَساجِدِ. ( بقره :187)" در صورت ارتکاب اين عمل بايد کفاره پرداخت کند. حرمت اين عمل از سه جهت مي باشد: الف) مکان اعتکاف (مسجد) ب) روزه ج) خود اعتکاف 2-بوييدن عطر و هر نوع بوي خوش و گياهان معطر به قصد لذت بردن: بنابراين براي کساني که فاقد حس بويايي هستند در اين مورد مانعي وجود ندارد. امام باقر (ع) مي فرمايد: "المُعتَکِفَ لا يشّمُ الطِيبَ وَ لا يتَلَذّذُ بِالرَيحانِ؛ معتکف از بوييدن عطر پرهيز مي کند و از گياهان معطر بهره نمي برد." 3 – مجادله و مناقشه: حرمت جدال مربوط به اموري است که معتکف بخواهد فضل و برتري خود را به ديگران نشان دهد. پس اگر جدال به نيت و انگيزه درستي انجام گيرد، مانند اين که بخواهد حقي را اثبات کند يا باطلي را محو نمايد مانعي ندارد. 4- محرمات روزه: در حال روزه يعني از طلوع تا غروب خورشيد، که معتکف روزه مي گيرد، بايد از محرمات روزه نيز اجتناب نمايد، البته بعضي از اين محرمات با محرمات اعتکاف مشتنرکند، بعضي نيز متفاوتند. بعضي از فقها پرهيز از محرمات احرام را بر معتکف مستحب دانسته اند. اين محرمات 24 چيز است که در مناسک حج بيان گرديده است. 5- خريد و فروش: انواع تجارت و معامله بر معتکف حرام است، مگر اينکه ضرورتي پيش آيد.
حکم محرمات اعتکاف
انجام محرمات اعتکاف سه پيامد منفي به دنبال دارد: الف: گناه و معصيت؛ پس بايد فوراً توبه نموده و از خداوند طلب عفو و گذشت نمايد. ب: بطلان اعتکاف در بعضي موارد (مانند پرداختن به امور جنسي). ج: پرداخت کفاره نيز در بعضي از موارد واجب مي شود. کفاره شکستن اعتکاف:کفاره شکستن اعتکاف همانند کفاره عمدي افطار در روزه ماه رمضان است. بنابراين بايد يا يک بنده آزاد کند يا 60 فقير را سير نمايد و يا 60 روز روزه بگيرد.آداب اعتکاف :براي اينکه يک عمل عبادي در روح و جان آدمي اثرگذار باشد، دستورات خاصي به نام آداب آن عبادت و رأي احکام و شرايط آن وجود دارد. اعتکاف نيز داري آدابي است که بعضي از آنها با ساير عبادات مشترک و بعضي هم اختصاصي است. در اينجا به ذکر آدابي چند از اعتکاف مي پردازيم. 1- مراقبت بر اخلاق: چنان که گذشت، اعتکاف عملي است عبادي و نيت نيز از شرايط صحت اين عبادت است. در استمرار نيت، انسان بايد مواظب باشد که خود را در سايه خداوند ديده و از حالت عبوديت خارج نشود؛ يعني علاوه بر اجراي دستورات ظاهري اعتکاف، قلب و روح خود را از خودپرستي و حجاب خودبيني پاک کرده، هر چه بيشتر خود را به خدا نزديکتر نمايد. رسول اکرم (ص) مي فرمايد: "مَن اِعتَکَفَ ايماناً وَ اِحتِساباً غَفَرَ لَهُ ما تَقّدَمَ مِن ذَنبِهِ؛ هر کس با ايمان و اخلاص معتکف شود گناهان گذشته اش آمرزيده مي گردد". اصولاً هر عبادتي ظاهري دارد و باطني، ملکي دارد و ملکوتي، اگر علاوه بر ظاهر، انسان بتواند به باطن و ملکوت عبادت – که همانا خلوص در عبادت و توجه به ضعف وجودي خود در پيشگاه پروردگار است – دست يابد به اثري که براي عبادت در نظر گرفته شده، نايل مي آيد و در اين صورت، نمازش تَنهي عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَر مي شود و روزه اش جُنةٌ مِن النّار مي گردد و اعتکافش غفران همه گناهان گذشته اش را به دنبال خواهد داشت. 2- زمان اعتکاف: گرچه همه ايام سال را مي توان معتکف شد؛ ولي دهه آخر ماه مبارک رمضان و ايام البيض رجب، فضيلت بيشتري دارد. رمضان ماه بارش نور: اعتکاف از حيث زماني داراي محدوديت خاصي نيست. هر زماني که مانعي از روزه گرفتن وجود ندارد، امکان اعتکاف نيز وجود دارد. اما از روايات به خوبي استفاده مي شود که اعتکاف در ماه رمضان، به ويژه در دهه آخر آن، داراي فضيلت بيشتري است. وقوع ليلة القدر در اين دهه و آماده تر بودن معتکف براي درک ليلة القدر و بهره مندي از فيض اين شب، به فضيلت اعتکاف، مي افزايد. در اکثر کشورهاي اسلامي ماه رمضان ماه اعتکاف شمرده مي شود.توجه خاص معتکف درباره رمضان: : نگاهي به آيات و روايات اهميت اعتکاف در اين ماه را بيشتر آشکار مي کند: 1. رمضان شهر الله است "قَد اَقبَلَ اِلَيکُم شَهرَ اللهِ"؛ معتکف در ماه خدا، وارد خانه خدا شده و در آن سکونت گزيده است. 2. ماه رمضان ماه برکت و رحمت و مغفرت است، "قَد اَقبَلَ اِليکُم شَهرَ الله بِالبَرکَةِ وَ الرَحمَةِ وَ المَغفِرة". معتکف براي وصول به اين امور مهم به اعتکاف آمده، دستيابي به اين امور در ماه رمضان، بسيار آسانتر از ماههاي ديگر است. 3. رمضان ماه ميهماني خداست "هُوَ شَهرٌ دُعِيتُم فِيهِ اِلي ضِيافَةِ الله" ؛ بنابراين معتکف مهمان خدا است. اگر کمي جهد کند از سفره رحمت او دست خالي بر نمي گردد. 4. نزول قرآن است "شَهرُ رَمَضان الذّي اُنزِلَ فِيه القُران" و يکي از اعمالي که معتکف در طول اعتکاف خويش در خانه دوست به آن مداومت مي ورزد، قرائت قرآن است و چه زيبا در زماني اين عمل را انجام مي دهد که ثواب خواندن قرآن بسيار بيش از قرائت آن در ماههاي ديگر است "وَ قَد جاءَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبينٌ (مائده15)." هرچه قرائت قرآن بيشتر شود کسب نور هم بيشتر خواهد شد. 5. ماه استجابت دعا "وَ دَعائِکُم فِيه مُستَجاب" و از جمله اعمال معتکف دعا کردن است. دعا در ماهي که در آن هيچ دعايي رد نمي شود. 6. ماه توبه "وَ تُوبُوا اِلي اللهِ مِن ذُنُوبِکُم"، معتکف با توبه و استغفار به سوي خدا باز مي گردد.رجب کوثر رحمت: از جمله ماههايي که فضيلت بسياري براي آن ذکر کرده اند رجب است. اين ماه از ماههاي حرام بوده و قبل از اسلام نيز مورد احترام بود. از جمله اعمال مهم اين ماه اعتکاف، به ويژه در ايام البيض يعني سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم اين ماه مي باشد که بيشترين توجه در ايران اسلامي نسبت به امر اعتکاف، در اين سه روز صورت مي گيرد. معتکف در اين ماه، خود را به کوثر رجب مي افکند تا هر زشتي و پليدي که به دامنش نشسته، پاک گردد. توجه به ويژگيهاي ماه رجب، انگيزه معتکف را در امر اعتکاف و جدي گرفتن اين عمل، بيشتر مي سازد. 1. روزه ماه رجب بسيار با فضيلت بوده، باعث دوري از جهنم و آمرزش گناهان و راحتي در هنگام مرگ است. 2. رجب از ماههاي حرام است و معصيت در چنين ماهي، عقوبت مضاعف دارد. 3. ماه دعا و نماز است و از براي اين ماه اعمال و ادعيه ويژه در نظر گرفته شده است. 4. ماه رجب از ماههاي بسيار عظيم است که يوم الله بعثت در آن واقع شده است و همچنين روز تولد امام علي (ع) نيز در اين ماه مي باشد. 5. رجب و شعبان ما را براي درک رمضان و ليلة القدر آماده مي سازد. 6. اولين روز رجب، روز سوار شدن نوح بر کشتي و نجات صالحان است و ... بنابراين توجه معتکف به اين فضيلتها سازنده است. 3. اشتغال به امور آخرت: کسي که چند روز، در خانه خدا در راستاي حيات ابدي به اعتکاف نشسته، ديگر نمي تواند مانند روزهاي ديگر، اوقات خود را براي امرار معاش، امور دنيوي، استراحت و عبادت اختصاص دهد. چنين فردي در طول مدت اعتکاف، تمام لحظات خود را، صرف رسيدگي به امور اخروي نموده و براي کارهاي ديگر، به حد ضرورت اکتفا مي کند. فرد معتکف گمان نکند، چون در مسجد اقامت کرده کار مهمي انجام داده بلکه صرف ماندن در مسجد بدون ذکر خدا و عبادت، ارزش چنداني ندارد. پيامبر اکرم (ص) در اين مورد به ابوذر مي گويد: "يا اَباذَر کُلُّ جُلوُسٍ فِي المَسجدِ لَغوٌ اِلاّ ثَلاثَ: قَراءَةُ مُصَلٍ اَو ذِکرُ اللهَ اَو سائِلٌ عَن عِلمٍ؛ اي ابوذر هر نشستي در مسجد بيهود است مگر براي سه کار، نماز خواندن، ياد خدا کردن و پرسش در امور علمي." علي (ع) مي فرمايد: معتکف در مسجد تنها به ذکر خدا و تلاوت قرآن و نماز مي پردازد. از دنيا سخن نمي گويد و شعر نمي خواند، خريد و فروش نمي کند، تشييع جنازه يا عيادت بيمار نمي رود. 4. آداب حضور در خانه خدا: معتکف بايد آداب حضور در مسجد را در نظر گرفته و بداند که در مکاني بس والا و با عظمت حضور يافته، مکاني که خداوند در تمجيد آن فرموده: "في بُيوتٍ اِذنِ اللهَ اَن تُرفَعَ وَ يذکَرَ فيها اِسمُهُ". (نور 36) بنابراين در اين مکان مقدس بايد از هرگونه عملي که موجب هتک حرمت مي شود اجتناب کند. 5. شرط گذاشتن: بهتر است انسان، پيش از شروع اعتکاف و به هنگام نيت، بين خود و خداوند شرط کند که اگر در بين روزهاي اعتکاف مشکلي برايش پيش آمد، بتواند از قصد اعتکاف برگردد. با اين شرط چنانچه در روز سوم هم که اعتکاف بر او واجب شده مي تواند از اعتکاف خارج شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: "وَ ينبَغي لِلمُعتَکفِ اِذا اعتَکَفَ اَن يشتَرِطَ کَما يشتَرِطُ الذّي يحرِمُ"؛ و نيکوست که معتکف هنگامي که قصد اعتکاف کرده همانند محرم با خداي خود شرط بگذارد."
اعمال اعتکاف در اسلام
آنچه اعتکاف را از عبادات ديگر متمايز و آن را در زمره عباداتي چوم حج و عمره قرار مي دهد، بهره گيري اعتکاف از اجتماع چند عبادت است. بنابراين پرداختن به موضوع آن، بدون بررسي اجمالي اين عبادات ميسر نمي گردد. اين عبادات عبارت اند از: روزه:پيامبر اکرم (ص) در اين باره مي فرمايد: "لا اعتِکافَ الّا بِصَومٍ" امام صادق (ع) نيز مي فرمايد: "لا اعتِکافَ الاّ بِصومٍ وَ في المِصرِ الذّي انتَ فِيه؛ هيچ اعتکافي صحيح نيست مگر اينکه به همراه روزه باشد و در شهري که در آن هستيد صورت بپذيرد." بنابراين از اعمال مهم اعتکاف، روزه گرفتن در ايام اعتکاف است. معتکف مي تواند روزه واجب يا مستحب، براي خود يا به نيابت از ديگران، مثل پدر و مادر فوت شده، بگيرد. چنانچه اعتکاف در ماه رمضان باشد بايد فقط روزه واجب ماه مبارک رمضان را در نظر گرفت. روزه از ارکان اعتکاف بوده و ابطال آن موجب بطلان اعتکاف مي شود؛ پس بر معتکف لازم است تا دقت بيشتري در واجبات و محرمات روزه بنمايد و علاوه بر اين، آداب روزه داري را نيز رعايت کند. امام صادق (ع) در اين باره مي گويند: "روزه تنها پرهيز از خوردني و آشاميدني نيست. شرط روزه کامل، سکوت باطن و درون است. هرگاه روزه گرفتيد، زبانتان را از دروغ نگهداريد؛ چشمتان را از حرام بازداريد؛ نزاع نکنيد؛ حسد نورزيد؛ يکديگر را با القاب زشت صدا مزنيد؛ از جدال بپرهيزيد؛ نسبت دروغ به کسي ندهيد؛ درصدد مخالفت با يکديگر برنياييد؛ خشم نورزيد؛ کسي را مورد سرزنش و دشنام قرار ندهيد." نماز:از ديگر اعمال اعتکاف اقامه نماز است. حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: "يلزَمُ المُعتَکَفَ المَسجِدَ وَ يلزَمُ ذکرَ اللهِ وَ التَلاوَةِ وَ الصّلاةِ ..." بر معتکف لازم است در مسجد بماند و به ذکر خداوند و تلاوت کتاب و نماز مشغول گردد. اصولاً از چند منظر مي توان به نماز در حال اعتکاف نگريست: الف) نمازهاي جماعت: با توجه به تداوم حضور جمعي در مسجد اقامه نماز جماعت در اوقات پنجگانه از بهترين عبادات براي معتکف به شمار مي رود. پيامبر اکرم (ص) درباره جايگاه نماز جماعت، مي فرمايد: "صَلاةُ الرَجُلِ في جَماعَةٍ خَيرٌ مِن صَلاتِهِ في بَيتِهِ اَربَعينَ سَنَهٍ" نماز انسان به صورت جماعت بهتر از نمازي است که در خانه خود به مدت چهل سال مي خواند. ب ) نماز شب: نماز شب از برجسته ترين و با فضيلت ترين عبادات در اسلام است، در آيات و روايات تأکيد فراواني روي اين عمل صورت گرفته تا آنجا که خداوند نماز شب را بر بنده محبوبش حضرت محمد (ص) واجب ساخته و چنين مي فرمايد: "وَ مِنَ اللّيلِ فَتَهَجّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسي أَن يبعَثَکَ رَبُّک مَقاماً مَحموُداً؛ قسمي از شب را به نماز بايست؛ خداي تو، دوست دارد که تو را به مقام محمد برساند (اسراء 79)." همچنين قرآن از کساني که در شب به راز و نياز با خداي خود مي پردازند تمجيد نموده است: "وَ الذّينَ يبيتُونَ لِرَبّهِم سُجّداً وَ قِياماً (فرقان:164) آنان که در دل شب در حال سجده و قيام مي باشند." اهميت تهجد در اعتکاف زماني آشکار مي شود که بدانيم «خلوت» و «سهر» هر دو از مراحل سير و سلوک بوده و در کنار هم انسان جوياي کمال را به مقصد مي رسانند. صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام ناتمامان جهان را کُند اين پنج، تمام ج) نوافل يوميه (نمازهاي مستحبي روزانه): نمازهاي مستحبي روزانه به جهت اشتغال به امور روزمره، از انسان فوت مي شود. در حالي که به انجام آن بسيار سفارش شده است. امام کاظم (ع) مي گويند: "صلاةُ النَوافِلِ قُربانُ کلّ مؤمنٍ" و انسان معتکف در سايه دوري از کارهاي روزمره، فرصتي مي يابد تا زلال جان را در درياي رحمت الهي شستشو داده و از فيوض آن بهره مند گردد. د) نوافل مخصوص: چون بهترين اوقات اعتکاف در ماه مبارک رمضان و ماه رجب است. معمولاً معتکف از انجام نمازهاي مستحبي در اين ايام غافل نمي شود و در اين ميان شب نيمه ماه رجب و شبهاي قدر، دستورات ويژه ايي دارند که عمل به آنها براي معتکف شيرين و جذاب است.معتکف در روز و شب به دعا دل مي بندد. قرآن در اين باره مي گويد: "وَ قالَ رَبَّکُم اَدعُوني اَستَجِب لَکُم اِنّ الذّينَ يستَکبِرونَ عَن عِبادَتي سَيدخُلونَ جَهَنّمَ داخِرين؛ و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا اجابت کنم شما را و آنان که از عبادت من روي برگردانند و تکبر بورزند، به زودي داخل جهنم خواهند شد (غافر60)." امام خميني (ره) پرده از راز دعا برداشته مي گويد: "اين ادعيه در ماه مبارک رجب مخصوصاً در ماه مبارک شعبان، مقدمه و آرايشي است براي قلب انسان؛ براي اين که مهيا بشود؛ براي مهماني خدا ... اين ادعيه، ما را به مقصد مي رساند، انسان را از ظلمت بيرون مي برد. وقتي که از اين ظلمت بيرون رفت، انساني مي شود که براي خدا کار مي کند، براي خدا شمشير مي زند، براي خدا مقاتله مي کند و قيامتش هم براي خداست.» ادعيه ايام اعتکاف را از چند موضع مي توان به نظاره نشست: الف) ادعيه مخصوص ايام البيض: از مهمترين دعاها در اين ايام، دعاي اُمِ داوود است. اين دعا از حيث محتوا داراي دو بخش عمده مي باشد: بخش اول، عبارت از فرازهايي است که در آنها عقايد اسلامي مانند توحيد، صفات خدا، نبوت رسول اکرم (ص)، نبوت پيامبران سلف (ع) و وجود و عظمت مقام ملائک بيان مي شود و بخش دوم دعا، عرفان ناب شيعي است که از دهان مبارک رئيس مذهب شيعه تراوش نموده است. در اين فرازها، دعاي ام داوود شباهتهاي زيادي به دعاي جوشن کبير پيدا مي کند و همه چيز هستي را متعلق به خداوند دانسته و از براي انسان جز تعلقي و ربطي به وجود خداوند، چيز ديگري قائل نمي شود. يعني؛ همان مسأله فقر و غناي وجودي در عرفان اسلامي.اين دعا داراي آداب مخصوصي است ازجمله بايد دعاکننده روزه دار باشد؛ دعا را بعد از نماز عصر بخواند؛ دعا را بعد از قرائت سوره هايي مخصوص از قرآن شروع کند؛ و همچنين آن را در مکاني خلوت بخواند. يکي ديگر از دعاهاي مهم اين ايام، زيارت امام حسين (ع) در نيمه ماه رجب است. در اين هنگام دو زيارت از براي ايشان خوانده مي شود که يکي به زيارت امام حسين در شب پانزدهم معروف است و ديگري به زيارت غفيله. ب) ادعيه ماه رمضان: اگر انسان در ماه مبارک رمضان معتکف شود از دعاهاي مربوط به اين ماه نيز بهره مند مي گردد که به جهت شهرت آنها، از ذکرشان خودداري مي شود. قرائت قرآن کريم:از ديگر اعمال اعتکاف، قرائت قرآن کريم مي باشد. درباره اهميت تلاوت قرآن مجيد پيامبر اکرم (ص) مي گويند: "اي سلمان: هنگامي که مؤمن قرآن تلاوت مي کند، خداوند درهاي رحمت را به سوي او مي گشايد ...» و به راستي که چيزي بعد از فراگيري علم در پيشگاه خداوند، محبوبتر از قرائت قرآن نيست و بزرگوارترين بندگان در پيشگاه خداوند بعد از پيامبر و علما، حاملان قرآن هستند. اينان همانند انبيا از دنيا خارج مي شوند؛ به همراه انبيا از قبرهايشان محشور شده و از پل صراط عبور مي کنند و به آنان مثل ثواب انبيا داده مي شود. پس خوشا به حال طالب علم و حامل قرآن، از آن چيزيهايي که در پيشگاه خداوند دارند از کرم و شرف. قرآن نيز اين گونه از عظمت خود خبر مي دهد: "لَو اَنزَلنا هذا القُرآنَ عَلي جَبَلٍ لَرَأيتَهُ خاشِعاً مُتِصَدِعاً مِن خَشيةِ الله؛ اگر قرآن را بر کوه نازل مي کرديم يقيناً آن را فروتن و از هم پاشيده از بيم خدا مي ديدي. (حشر:21)" در مراسم اعتکاف، به ويژه در اعمال ام داوود در ايام البيض، سفارش به خواندن سوره و آيات مخصوصي شده که از جمله آنها، صد مرتبه حمد و توحيد، ده مرتبه آيةالکرسي، قرائت سوره هاي انعام، بني اسرائيل، کهف، لقمان، يس، صافات، فصلت، شورا، دخان، فتح، واقعه، ملک، قلم و انشقاق تا آخر قرآن.توبه و استغفار: آخرين عمل از اعمال اعتکاف که حا دارد به آن پرداخته شود، توبه و استغفار است. قرآن کريم مي گويد: "يا اَيهّا الذّينَ آمَنُوا تُوبوُا اِلَي اللهِ توبَةً نَصوحاً؛ اي کساني که ايمان آورده ايد به سوي خدا توبه کنيد، توبه ايي که بعد از آن به گناه باز نگرديد (تحريم8)." "غافِرُ الذَنبِ وَ قابِلُ التَوبِ شَديدُ العِقاب. (مؤمن:3) خداوند بخشاينده گناه و پذيرنده توبه و کيفر دهنده اي سخت است."پيامبر خدا (ص) در اين خصوص مي فرمايد: "اي مردم پيش از مردن توبه کنيد و به سوي خدا بازگشت نماييد چنان بازگشتي که ديگر به سوي گناه برنگرديد و پيشي بگيريد به اعمال صالح و اصلاح کنيد بين خود و خداي خود را، تا سعادتمند شويد".اعتکاف فرصت مناسبي است براي بررسي و محاسبه نفس. "حاسَبُوا قَبلَ اَن تُحاسَبوا؛ به حساب اعمالتان رسيدگي کنيد قبل از آنکه، خداوند به آنها رسيدگي کند."جبران کژيها و نواقص با طلب مغفرت و توبه به درگاه خداوند، همان کاري است که لقمان حکيم به فرزندش سفارش مي کند: "و هنگامي که گناهي از تو سر زد دنبال آن از خداي متعال طلب مغفرت بنما و اظهار پشيماني کن و تصميم بگير که هرگز به آن گناه باز نگردي."در اينجا نکاتي درباره توبه ذکر مي شود: الف) حقيقت توبه: مولايمان علي (ع) حقيقت توبه را اين گونه معرفي مي کند: "التُوبَةُ نَدَمٌ بِالقَلبِ وَ استِغفارٌ بِاللّسانِ وَ تَرکٌ بِالجَوارِحِ وَ اضارُ الاّ يعُودَ؛ حقيقت توبه چهار چيز است: 1.ندامت قلبي؛ 2.بيان ندامت به وسيله اذکاري که در خصوص استغفار آمده است؛ 3. ترک گناهان 4. تصميم بر ترک گناه در آينده.بنابراين تکرار لفظ استغفر الله، بدون در نظر گرفتن مراتب ديگر، توبه واقعي نيست. ب) توبه در همه گناهان به يک صورت انجام نمي پذيرد: از آنجا که نوع گناه مختلف است، توبه از آنها نيز با هم فرق مي کند پس کساني که در حال محاسبه نفس هستند، مثل معتکفين، براي رسيدن به مقام توابين بايد از نوع گناه و توبه آن غفلت نورزند. انواع پشيماني عبارت اند از: 1. پشيماني و بازگشت: در جايي که گناه در مورد حقوق الله باشد و در کنار او چيزي مثل نماز و روزه و ضايع نشده باشد. 2. ندامت به همراه تدارک: در جايي که در کنار گناه، چيز ديگري مثل نماز و روزه ضايع شود که در اين صورت توبه عبارت است از، ندامت به همراه جبران آنچه ضايع شده است. 3. ندامت به همراه رضايت: و آن در جايي است که حقوق ديگران را ضايع کرده باشد که در اين صورت، به همراه ندامت بايد رضايت صاحب حق را جلب کند. ج) آداب توبه: از براي توبه آدابي است مانند ساير اعمال، اگر بخواهد از اعتکاف خود بهره کامل ببرد و موفق به توبه واقعي شود، رعايت آن آداب، بسيار مفيد است از جمله آداب توبه موارد زير است: 1. توبه در هنگام سحر؛ 2. خواندن دعاي ندبه؛ 3.غسل؛ 4. نماز توبه؛ 5.روزه گرفتن؛ 6. تکرار لفظ استغفار؛ و ...
احکام مسجد
رعايت احکام مسجد بر معتکف لازم است. از جمله احکام مسجد، حرمت نجس کردن زمين، ديوار و سقف، بام و داخل مسجد و وجوب تطهير نجاست از مسجد است. از ديگر احکام مسجد، حرمت تخريب مسجد و وسايل مربوط به مسجد همچنين حرمت خروج وسايل مسجد مي باشد. ورود به مسجدالحرام و مسجدالنبي بر جنب و حائض و نفساء حرام است و نمي تواند به طور عبوري از يک درب داخل شود و از درب ديگر خارج گردد. عبور از مساجد ديگر اشکال ندارد به شرط آن که توقف نکند و چيزي در مسجد نگذارد.آداب مسجد: از آنجا که معتکف، در طول مدت اعتکاف، پيوسته در مسجد حضور دارد بايد به آداب حضور در مسجد توجه داشته باشد که عبارت اند از: 1- حفظ حرمت مسجد: کسي که براي اعتکاف و يا هر منظور ديگر در مسجد به سر مي برد بايد توجه به قداست و احترام مسجد داشته و رعايت آداب و احترام آن را بنمايد. همچنين مراقب باشد کوچکترين خطايي از او سر نزند، چرا که "اِنّ المَساجِدَ لله" (جن:18) ارزشمندترين و محترمترين مکان در نزد هر مسلماني مسجد است. امام صادق (ع) مي فرمايد: "از آن رو به احترام مساجد امر شده است که آنها خانه هاي خداوند در زمين هستند". بنابراين بر معتکف لازم است که از انجام هرگونه عملي که احتمال بي احترامي به مسجد در آن مي رود خودداري نمايد. 2- با وضو به مسجد وارد شدن: مستحب است با وضو به مسجد داخل شويم. امام صادق (ع) مي فرمايد: "به مسجد درآييد، چرا که آنها خانه هاي خدا در زمين اند. پس هرکس با وضو وارد مسجد شود خداوند گناهانش را پاک و نام او را در زمره زائران خداوند مي نويسد". 3- آراستگي هنگام ورود به مسجد: در قرآن آمده: "يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَکُم عِندَ کُلّ مَسجِدٍ (اعراف:31)." فرد معتکف به خاطر طولاني شدن اقامتش در مسجد نبايد آنجا را همانند خانه خود تصور کند و با لباسهايي نامناسب و وضعيتي آشفته در برابر ديگر معتکفان، حاضر شود. البته استعمال عطر براي او جايز نيست. 4- نظافت مسجد: در اين زمينه روايات متعددي وارد شده است که بيانگر اهميت پاکيزه کردن مساجد مي باشد. حضرت امام کاظم (ع) مي فرمايند: "همانا بهشت و حوريان مشتاق کسي هستند که مساجد را جاروب کرده و خاشاک را از آن مي گيرند". بنابراين بر معتکفان لازم است در طول ايام اعتکاف در همه حال، مراعات نظافت و پاکيزگي مسجد را نمايند. 5- خودداري از هتک به مسجد: امام صادق (ع)مي فرمايد: "مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن لَم يوَقّر المَسجِد." اهميت و احترام مسجد به حدي است که هتک حرمت آن از گناهان کبيره محسوب مي شود. پس هر کاري که در نظر عوف و عموم مردم، بي احترامي به مسجد شمرده مي شود بايد ترک شود. 6- پرهيز از گفتگو درباره دنيا: البته سخن گفتن از دنيا، عنواني کلي است که مصاديقي بسيار دارد. مثل سخن گفتن از کسب و کار و معامله و به طور کلي پرداختن به ماديات. 7- گذرگاه قرار ندادن مسجد: در روايتي از پيامبر وارد شده است که: "جفاکاري است اگر از مسجد بگذري و در آن نماز نگزاري".
اعتکاف
8
احياي سنت پيامبران و اولياي خدا
احياي سنت پيامبران و اولياي خدا
«قرآن مجيد» با صراحت، پيامبر (ص) را الگو و اسوه همه مسلمانان معرفي مي کند. (احزاب:21) الگويي شايسته در همه شؤون زندگي؛ از جمله اعمالي که، پيامبر گرامي اسلام به آن مبادرت مي ورزيدند؛ عمل اعتکاف است. ما نيز بايد از مقتداي خود پيروي کنيم. اصولاً هر دستوري از دستورهاي آسماني، بخش معيني از نيازهاي روحي انسان را برآورده مي کند. گرچه انجام مکروهات و ترک مستحبات، عقاب ندارد؛ ولي رسيدن به کمال والاي انساني تنها، با انجام واجبات و ترک محرمات حاصل نمي شود. همان گونه که بدن انسان براي بقا و سلامت خود، به مواد گوناگون اصلي و فرعي نياز دارد؛ روح نيز در سايه عمل همه جانبه به مقررات و احکام اسلامي، به کمال مطلوب خواهد رسيد. متأسفانه اعتکاف در جامعه ما چهره يک سنت فراموش شده را به خود گرفته بود. اگر يکي از برنامه هاي اسلامي ـ اعم از واجب يا مستحب ـ با خطر فراموشي مواجه شود، هر مسلماني بايد به فراخور توان و قدرتش در راه احياي آن بکوشد. راستي هرگاه در يک جامعه اسلامي مردم با عبادتي که پيامبر (ص) آن همه بدان اهتمام داشته، بيگانه باشند؛ چه کسي مسؤول است؟ پيامبر (ص) فرمود: "هرکس سنت نيکي را پي ريزي کند خداوند پاداش آن سنت و نيز اجر همه کساني که بدان عمل کنند به او ارزاني مي دارد بي آنکه از ثواب عمل کنندگان چيزي کاسته شود." امام صادق (ع) نيز مي فرمايد: "جهاد مستحب آن است که انسان، سنت نيکي را به پا دارد و در راه برپايي، باروري و احياي آن بکوشد. کار و تلاش در زمينه احياي سنت؛ از برترين اعمال به شمار مي آيد". براي احياي اين سنت الهي در هر عصر، مرداني قدم به ميدان گذاشتند و در زمان ما نيز همت مرداني در اين راستا به ثمر نشست و اين سنت فراموش شده بار ديگر همچون گلي شکوفا شد و کم کم عطر دل آويزش به سرتاسر ايران اسلامي رسيد.
اعتکاف از زبان کاملان
رسول اکرم (ص) فرمود: "اعتکاف، در ده روز از روزهاي رمضان، معادل دو حج و دو عمره است". همچنين فرموده اند: "اعتکاف از روي ايمان و اخلاص باعث آمرزش گناهان گذشته مي شود". هم ايشان گفته اند: "فرد معتکفي که کليه گناهان را ترک کند؛ به او همچون کسي که همه کارهاي پسنديده را انجام داده، پاداش مي دهند". و در جاي ديگر نيز از ايشان نقل است: "خداوند متعال در هر روز صد و بيست رحمت بر خانه کعبه نازل مي فرمايد، شصت رحمت از آنِ طواف کنندگان، چهل رحمت از آن معتکفان و بيست رحمت از آن تماشاگران است".
سخني از سيد بن طاووس
"بدان که اوج و کمال اعتکاف، آن است که، انسان عقل و دل و ديگر اعضاي بدنش را تنها بر اعمال صالح وقف کند و آنها را بر درگاه خداوند و اراده مقدس او حبس نمايد. معتکف بايد فکر و جان و اعضاي خود را با افسارهاي مراقبت، به خوبي مهار و از چيزهايي که روزه دار بايد از آن بپرهيزد، کاملاً خودداري کند. بلکه، دقت و مراقبت معتکف، بايد به مراتب بيشتر از روزه دار باشد؛ زيرا او هم روزه دار است و هم معتکف و هر معتکفي خود را ملزم نموده است که با تمام وجود به خداوند متعال روي آورد و رويگرداني و غفلت از حق را يکسره کنار نهد. بنابراين هرگاه معتکف، نور عقل و جانش به غير خدا مشغول شود يا عضوي از اعضاي بدنش را در کاري که طاعت پروردگار نيست به کار گيرد؛ به همان ميزاني که غفلت نموده يا کوتاهي کرده از حقيقت و کمال اعتکاف خود، کاسته است." هم او مي گويد: "معتکف، نبايد محل اعتکاف را ترک کند؛ مگر آن که ضرورتي پيش آيد. بر فرض که چنين شد و از مسجد، بيرون رفت، بايد در طول رفت و آمد؛ اعضا و جوارحش را به خوبي حفظ کند و به پيمان و اخلاصي که با خداوند بسته پايبند باشد. در اين صورت خداوند، نيز به شرط و عهد خويش وفا خواهد کرد که "اوُفُوا بِعَهدي اوفِ بِعَهدِکُم وَ اياي فَارهَبون".
شيخ لطف الله در خلوت اعتکاف
"من پيرو آثار پيامبر و عترت پاک اويم و در گفتار و کردار دنباله رو آنانم. يکي از سنتهاي اسلامي که نزد همگان، اعم از شيعه و سني معروف و مشهور است؛ اعتکاف است. برپايي آن مخصوصاً در دهه آخر ماه رمضان يک عبادت اسلامي است. من به اين سنت اسلامي در همه جا و به ويژه در قزوين و اصفهان، عمل کردم و برادران ديني را نسبت به برپاداشتن آن تشويق نمودم تا اينکه به ياري خداوند، اعتکاف به صورت سنتي رايج و زنده درآمد و حسنه اي جاويد در ميان اهل ايمان شد".
سخني از رهبر معظم انقلاب
"دانشجويان مؤمن و انقلابي ما، مي توانند با گسترش فرهنگ عميق اسلامي، جهاد خود را در دانشگاهها به بهترين وجه انجام دهند. توجه به دين و اقبال به عباداتي مانند نمازهاي جماعت و مراسم دعا و اعتکاف بسيار خوب است. اما دايره تأثير و مدت تأثير محدودي دارد؛ بنابراين براي گسترش اين دايره و نيز اثر گذاشتن بر دلهاي اهل تحقيق، انجام کار عميق و علمي يک ضرورت است." حُسن ختام اين فصل را با سخني ديگر از رهبر معظم انقلاب پي مي گيريم: "در سال گذشته ديديم که جوانان، حتي جوانان دانشجو، اعتکاف مي کنند و تعداد اعتکاف کنندگان، زياد بودند. بنابراين جوانان ما به معنويات توجه کرده اند".
اعتکاف
9
برگزيده ادب فارسي
سخن اهل دل
1- دستورات الهي براي پروراندن درخت وجود و شجره طيبه و طوباي نفس انساني است، تا او را از عالم پايين به عالم بالا سير صعودي داده و به مقام شامخ قرب الهي برساند. از جمله اين دستورات مسأله اعتکاف است، که متن آن را سکوت و صوم و بيداري و خلوت و ذکر و راز و نياز مداوم، تشکيل مي دهد. 2- اعتکاف در حقيقت، در خانه ولايت وقوف پيدا کردن و در خانه دل و نهانخانه با حق، سخن گفتن و از غير، لب فرو بستن و به خدا پيوستن است. 3- اعتکاف، پشت پا زدن به تعلقات نفس است. معتکف مي کوشد تا از فرش زمين نفس، به عرش آسمان دل، پرواز کند و در آشيانه دوست، منزل گزيند. 4- اعتکاف، عاشقان را به طواف حرم امن الهي يعني دل مي برد "القلب حرم الله" و نفس را با اسم "حافظ حق" نگهبان دل قرار مي دهد "وَ لا تُسکِنْ حَرَمَ الله غَيرَ الله". 5- اعتکاف انسان در پيشگاه حق را زمان خاص و وقت خاص نيست؛ زيرا که عارف را حضور دائم يابد که حضور دايمش، اعتکاف اوست و انقطاع الي الله به طور مداوم، زبان حال و قال اوست؛ اين اعتکاف چند روز در مسجد جامع هر شهري، ظل و آيت و علامتي از براي آن اعتکاف حقيقي انسان است؛ تا کدامين صاحبدلي بدين بارگاه قدس الهي بار يابد. 6- معتکفان دائمي را که زبان "هو، هو" دارند، از آن عالم، خبري است و آن را که خبر شد، خبري باز نيامد. چه اينکه حقايق ملکوتي خوش نشين اند و تا قلب را آرام و دل را خالي از غير نبينند فرو نمي آيند و از عالم بالا تنزل نمي کنند. 7- معتکف شدن در مسجدي براي چند روزي براي همگان ميسر است؛ ولي معتکف در خانه حق شدن و دل را به صاحبدل دادن و استقامت در طي مسير داشتن کاري است بس دشوار. راه دشوار است و تن از کار ترسان است ياران دل خريدار است کاين ره، راه جانان است، ياران 8- اعتکاف به دفتر دل رسيدن و طلسم را گشودن و از اسرار غيب آگاه شدن و به قيام قيامت جان رسيدن است. اعتکاف به حساب خود رسيدن است قبل از آنکه به حسابش برسند "حاسَبُوا قَبلَ اَن تُحاسَبُوا". 9- اعتکاف صاحبدل، رحلِ اقامت افکندن و وصف دل را تا قيامت جان شنيدن است و در دل شب نيز از نواي سينه و ناي گلو، هاي و هوي برآوردن است. 10- اعتکاف، روزه گرفتن، سکوت کردن و از غير و نامحرم دور شدن و از معاشرت پرهيز کردن و از حرف و کلام غير، تبري جستن و با همنوعان خويش که همدل اند، انس داشتن و از لذايذ مادي، دوري گزيدن و از زندان نفس آزاد شدن و با غسل و نيت، جان را تطهير کردن و با عمل ام داوود، دستور العمل از کاملان گرفتن است. خود را يافتن و دل بدان کامل واصل سپردن و در نهايت، قرآني شدن است؛ که "لا يمَسُّهُ اِلّا المُطَهّرونَ؛ جز پاکان نبايد آن را مس کنند." 11- براي نيل به هدف بزرگ تزکيه و تهذيب نفس و سر و سلوک، آدمي را اعتکاف بايد؛ اعتکاف در محيطي خلوت و ملکوتي، به دور از هياهوي زندگي؛ اعتکاف در حقيقت راز و نياز با خالق و فارغ از خويشتن شدن و توجهي خاص به مبدأ آفرينش و مرکز قدرت و عزت و سعادت يافتن. 12- در عصر سلطه ماديت، بر سراسر جوامع انساني، دنيا طلبي معيار برتري و عزت گرديده و از دين و معنويت که ريشه در اصل و فطرت بشر دارد جز شبحي کم رنگ، چيزي بر جا نمانده. چه زيبا و شيرين است که اهل معني در خلوتي روحاني، در خانه خداي خود به اعتکاف نشسته و خود را به درياي بيکران رحمت دوست سپرده و از او براي گذر از اين مرحله سخت ياري جويند.
اعتکاف در ادب فارسي
در شعر فارسي که متأثر از عرفان اسلامي است، مفاهيم قرآني و روايي از جايگاه رفيعي برخوردارند. شعرا با به کارگيري قالبهاي مختلف و سبکهاي متفاوت و الفاظ متداول در مباحث عرفاني، اين مفاهيم را به طالبان آن عرضه مي کنند. اما مفهوم اعتکاف، با توجه به اينکه تنها يک عمل عبادي معمولي نيست؛ بلکه يک مرحله از مراحل سير و سلوک عرفاني است. جايگاه ويژه اي در شعر عرفاني به خود اختصاص داده، هرچند شعرا از واژه اعتکاف، معتکف و عاکف کمتر استفاده کرده و به جاي آن واژه خلوت را به خدمت گرفته اند.
خلوت در کلام امام
در حلقه درويش نديديم صفائي در صومعه از او نشنيديم ندايي در مدرسه از دوست نخوانديم کتابي در مأذنه از يار نديديم صدايي در جمع کتب هيچ حجابي ندريديم در درس صحف، راه نبرديم به جايي در بتکده، عمري به بطالت گذرانديم در جمع حريفان، نه دوايي و نه دائي در جرگه عشاق روم بلکه بيابم از گلشن دلدار، نسيمي ردپايي اين ما و مني جمله ز عقل و عقالست در خلوت مستان نه مني هست و نه مايي حضرت امام (ره)
خلعت اعتکاف
به تن نما، برادرم، خلعت اعتکاف را رسان به کام خويشتن لذت اعتکاف را سه پنج روز زندگي، به راه و رسم بندگي به پا نما، برادرم، همت اعتکاف را اگر که مفت ميخرند؛ دراين زمانه عمر را بيا بخر براي خود، عزت اعتکاف را اگر ضعيف گشته ايي بزير بار زندگي رسان بجان خويشتن، قدرت اعتکاف را زدود و داد در گذر، به حال خود نما نظر گُزين در اين ميانه تو خلوت اعتکاف را تشرف است بي گمان، اجازه اي است درميان اگر دهند دست من قسمت اعتکاف را احمد درويش گفتار
حلقه عشاق
عقده دل وانما ماه رجب مي رسد هلهله کن عاکفا ماه طرب مي رسد حلقه عشاق را کعبه دل آمده کعبه عشاق را عاشق رب مي رسد حيدر کرار بين، صاحب شمشمير دين روح زمان و زمين، شاه عرب مي رسد معتکفا هو بگو، زين همه نيکو بگو حيد کرار روز، زاهد شب مي رسد چهره ز غم بر کنيد، لب به سخن وا کنيد از دل اين قبله گه، مردِ ادب مي رسد رو سوي بطحا نما، چشم دلت را گشا منبر و محراب را، مرد خُطَب مي رسد احمد درويش گفتار التماس دعا
|
١٢:١٦ - 1389/04/04 / شماره : ٢٩١٨ / تعداد نمایش : ١٢٣٨ |
...در حال ثبت نظر  نظر شما ...در حال ثبت نظر  خروج |